فال شب یلدا

شاعر‌پارسی اشعار مینا آقا زاده

  • نویسنده موضوع SAN.SNI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 26
  • بازدیدها 427
  • کاربران تگ شده هیچ

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #1
شاید اگر
کمی از خودم را
برای خودم کنار می گذاشتم
حالا می توانستم روی پاهایم بایستم
من اما
همه اَم را صرف تو کرده بودم
چشمم ، دستم ، قلبم
من ، زنده زنده اعضای زیادی را
عاشقانه به تو اهدا کرده بودم
تو اما
قلبت ، دستت ، چشمت را
به دیگری پیوند زدی و رفتی
حالا روزهای زیادیست
خاطره ها موریانه شده اَند

و به جان بی جان من افتاده اند .
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #2
من همانم که یک روز
گُلِ من خطابش می کردی...!

حالا که از سردیِ این رابطه
خشک و پرپر شده ام ،
مرا بردار و لای دفتر شعرت بگذار !

باور کن بهار که بیاید
دوباره گل می کنم ،

دوباره سبز می شوم...!
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #3
آی دنیا
باکی نیست ،
تقصیرها گردنِ من !
روزی خودم را از خودم می آویزم ؛

شاید جهان زیر پاهایم تکانی بخورَد...
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #4
آغوش تو بهار است ؛

سبز می کند
طبیعتِ تنم را

گُل می دهد گونه ام وقتی

می پیچد پیچکِ دست هایت دورِ تنم...
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #5
طبیعت
تابلوی بهار را
سر درِ تقویم ها آویخته است ؛

فصل،
فصلِ بازگشت است؛

تو هم با بهار و بنفشه ها برگرد...!
آشیانه ات
بر تنِ زخمیِ این درخت
سبز مانده هنوز...

وَ سماجتِ بادها
هرگـــز نتوانســـت
زمین بیندازد برگی از یادِ تو را !

وَ تو چه می دانی
درختی که سرما از سرش گذشته باشـد
چگونه می تواند

یک تنه تمام شهر را برایت سبز کند...
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #6
اشک ها
حرف‌های نگفته‌ی من هستند
که هر شب
روی کاغذِ گونه ها
مینویسم و پاک میکنم
وَ تو هرگز نمیفهمی
چه دوستت دارم هایی که

مچاله نکردم...!
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #7
وقتی
دفترم را باز می کنم
انگار جنگل را ورق می زنم ؛
درخت هایی که
یک به یک می افتند،
آشیانه هایی که از هم می پاشند،
وَ صدای غمگینِ پرنده ها
که از حنجره ی قلم
در خالیِ کاغذهایم می پیچد و

شعر می شود...!
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #8
نگو دیر است
نگو پل های پشت سرت را
خراب کرده ای
هنوز هم اگر عاشقی
می توانی
برای برگشتنت

"دوست داشتنم" را پل کنی...
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #9
ابرهای تیره ،
زخم های کهنه ی آسمانند ؛
به زمین که فکر می کنند ،

سر باز می کنند...!
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #10
شانه ی جادّه ها
همیشه
گریه گاه ِ

ماشین های تک سرنشین است...!
 
امضا : SAN.SNI

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا