متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دنباله دار بهترین خاطره خنده داری که از مدرسه دارین چیه؟

  • نویسنده موضوع MOBARAKEH
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 4
  • بازدیدها 174
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

MOBARAKEH

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
820
پسندها
9,216
امتیازها
30,873
مدال‌ها
19
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #1
بهترین خاطره ای خنده داری که از مدرسه دارین چیه؟تعریف کنین یکم بخندیم :458059-82f73ccb1459b24055bf75539a2f59d3: :458059-82f73ccb1459b24055bf75539a2f59d3: :458059-82f73ccb1459b24055bf75539a2f59d3:
 
امضا : MOBARAKEH

Dark color

کاربر فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
535
پسندها
3,403
امتیازها
17,773
مدال‌ها
13
  • محروم
  • #2
والا خاطره خنده داری ندارم.
ی بار سره کلاس ریاضی داشتم می رفتم پای تخته، پام به جا میز بود حواسم نبود بلند شدم نزدیک بود بیوفتم که خودمو گرفتم، پام پرس شده بود از شانسم معلم و بیشتری ها نفهمیدن، دوستام دیدن که داشتن می خندیدن :22:
 
امضا : Dark color

(Luna)

پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
سطح
21
 
ارسالی‌ها
2,041
پسندها
12,827
امتیازها
38,673
مدال‌ها
21
  • مدیر
  • #3
خنده‌دار....
یه بار سر کلاس ریاضی بودیم، معلم رو من خیلی گیر بود. هی میگفت برام چایی بیار.دیگه بعد سه بار براش فلاسک بردم خودش بریزه.
بچه‌ها از خنده ترکیدن، معلمه از عصبانیت
 

zariii_

نو ورود
سطح
1
 
ارسالی‌ها
36
پسندها
67
امتیازها
103
مدال‌ها
1
سن
21
  • #4
من اصولا وقتی رمان میخونم تو ذهنم اون رمان رو خ تغییر میدم و ازتوش کلی رمان جدید درمیارم.یه بار یادمه کلاس نهم بودم بعد سر کلاس نشسته بودم همینجوری تو فکر اخرین رمانی که خوندم بودم اسم شخصیت اصلی رمان هم امیر بود. حالا دوست صمیمیم هم همش کرم میریخت نمیذاشت تمرکز کنم منم عصبی شدم و داد زدم امیییییر نکنننن:458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d::458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:خلاصه از اون روز سوژه بچه ها شدم و یکی از دوستامم تا اخر سال امیر صدام میزد.
 

Arefeh.h

گوینده آزمایشی
سطح
31
 
ارسالی‌ها
1,964
پسندها
25,770
امتیازها
51,373
مدال‌ها
35
  • #5
واییییی نگو یاد اون روز افتادم که پونز گذاشتم رو صندلی دبیرمون بعد وقتی پدرش دراومد گرفت رفیقمو اینقدر کتک زد که نگو فک کرد کار اون بوده :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
 
امضا : Arefeh.h
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا