طنز خ مثل خنده‌ O_o

[D.S.R]

بابام میگفت خدابیامرز عموم بچه یازدهمش که بدنیا اومد واسه پیشگیری هیچ فکری به ذهنش نرسید طلاق گرفت

 

[D.S.R]

‏توی آهنگا ی تیکه هایی هست که دقیقا شرح حال آدمو بیان میکنه
مثلا شرح حال الانِ من اون قسمتیه که میگه "مو ک سوختوم ، مو برشتوم"

 

[D.S.R]

تو پرواز استانبول یهو خوابم برد بیدار شدم دیدم یه عده حوری بهشتی تو هواپیما هستن
فکر کردم هواپیما سقوط کرده تو بهشتیم نگو از مرز رد شدیم هموطنان عزیزمون مانتو و روسریشونو درآوردن

 

[D.S.R]

‏بابام هر وقت میرفت مسافرت دو سه روز مونده به تاریخ برگشت زنگ‌ میزد به موبایلم میگفت درو باز کن مثل این که آیفون خرابه
منم تا کمر خم میشدم تو کوچه میگفتم پس کجایی؟ نیستی که؟
بعد خیلی ریلکس میگفت می خواستم هر کاری میکنی زهر مارت بشه ما مسافرتیم فعلا
ولی یادت باشه مثل عقاب بالا سرتم

 

[D.S.R]

این وانتیا که بلندگو میگیرن دستشون میوه میفروشن انقدر تند میرن که باید خودت یه بلندگو ورداری دنبالش بدویی بگی نگه دار |

 

[D.S.R]

این صحنه ای که سیاه پوسته رو توی آمریکا کشتن برام خیلی آشنا بود. برمیگرده به زمانی که میخواستن قطره آهن بم بدن.


بابام پاشو فشار میداد رو گردنم و مامانمم یه قیف میذاشت تو دهنم...

 

[D.S.R]

رفتم تو یه معدن برای تحقیق گفتم راسته که دوست داشتن کسی که دوستت نداره از کار شما سخت تره؟
کل کارگرا با کلنگ افتادن دنبالم

 

[D.S.R]

یه خانمی میگه:
دیشب توی حرم دم ضریح خیلی شلوغ بود و زنها حسابی هول میدادن و هر چی میخواستم به ضریح برسم نتونستم تا اینکه فریاد زدم یا حضرت؟ منو از بیماری کرونا شفا بده!
یعنی نبودی ببینی زنها چجوری در می‌رفتن انگار داعشی انتحاری وسطشون اومده بود حتی خادمای حرم هم فرار کردن
راحت زیارت کردم و برگشتم...
*میگم این کار رو کردم دچار گناه نشدم که؟!!!*

 

[D.S.R]

دخترا وقتی چیزی رو میخرن 100 تومن
به دوستاشون میگن 500 خریدم
به باباشون میگن 20
به چند نفرم میگن نامزدم برام خریده

 

[D.S.R]

‏یه بارم رفتم مصاحبه کاری، توی رزومه‌م فقط یه خط دروغ نوشته بودم، از شانس بدم از همون سوال پرسیدن

طرف با هیجان پرسید کدوم محوطه‌ی ناسا رو طراحی کردی؟ گفتم همون قسمت که آدما میرن به آسمونها. گفت دقیقا اسمش چی بود؟ گفتم نمازخونه. گفت اوکی خبرت میکنیم