Mr.Shahin رو به پیشرفت سطح 3 ارسالیها 194 پسندها 11,855 امتیازها 34,373 مدالها 2 12/8/18 #391 میخوام برم هند اونایی که خورشید رو عبادت میکنند بیارم اهواز . . ساعت 2 ظهر بزارمشون تو حیاط بهشون بگم حالا عبادت کنید! ببینم سرِ دینشون میمونند یا نه امضا : Mr.Shahin
میخوام برم هند اونایی که خورشید رو عبادت میکنند بیارم اهواز . . ساعت 2 ظهر بزارمشون تو حیاط بهشون بگم حالا عبادت کنید! ببینم سرِ دینشون میمونند یا نه
Mr.Shahin رو به پیشرفت سطح 3 ارسالیها 194 پسندها 11,855 امتیازها 34,373 مدالها 2 12/8/18 #392 به پسره میگن خودت به انگلیسی معرفی کن ؟ میگه پاور گاد نیو دی اورجینال . . . میگن فارسیش چی میشه ؟ میگه قدرت الله نوروزی اصل امضا : Mr.Shahin
به پسره میگن خودت به انگلیسی معرفی کن ؟ میگه پاور گاد نیو دی اورجینال . . . میگن فارسیش چی میشه ؟ میگه قدرت الله نوروزی اصل
روحـــناهی پرسنل مدیریت مدیر تالار کتاب سطح 33 ارسالیها 1,420 پسندها 26,234 امتیازها 47,103 مدالها 56 19/8/18 مدیر #393 یک روز ژاپنی دستگاه دزد یاب سال اختراع میکنه تو انگلیس طی ۵ دقیقه ۱۰ دزد پیدا می کنه تو امریکا طی ۸ دقیقه ۷ تا دزد پیدا می کنه تو آلمان طی ۱۰ دقیقه ۹ تا دزد پیدا میکنه تو ایران طی ۴ دقیقه دستگاه دزد سال را می دزدن امضا : روحـــناهی
یک روز ژاپنی دستگاه دزد یاب سال اختراع میکنه تو انگلیس طی ۵ دقیقه ۱۰ دزد پیدا می کنه تو امریکا طی ۸ دقیقه ۷ تا دزد پیدا می کنه تو آلمان طی ۱۰ دقیقه ۹ تا دزد پیدا میکنه تو ایران طی ۴ دقیقه دستگاه دزد سال را می دزدن
sarkhosh کاربر انجمن سطح 12 ارسالیها 237 پسندها 4,625 امتیازها 21,133 مدالها 10 20/8/18 #394 من هرسال دم عید اهدافی که قراره توی سال جدید بهشون برسم رو توی یه کاغذ مینویسم. الان همون کاغذ پارسال رو پیدا کردم, دیدم دیگه نمیخاد واسه سال بعد کاغذ جدید بنویسم.
من هرسال دم عید اهدافی که قراره توی سال جدید بهشون برسم رو توی یه کاغذ مینویسم. الان همون کاغذ پارسال رو پیدا کردم, دیدم دیگه نمیخاد واسه سال بعد کاغذ جدید بنویسم.
sarkhosh کاربر انجمن سطح 12 ارسالیها 237 پسندها 4,625 امتیازها 21,133 مدالها 10 20/8/18 #395 ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺩﻋﻮﺗﻢ ﮐﺮﺩ ﮔﺮﻭﻫﺶ ﺍﺳﻢ ﮔﺮﻭﻩ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ: ﭼﺖ=ﺣﺬﻑ . ﻣﺘﻦ=ﺣﺬﻑ . ﺟﻮﮎ=ﺣﺬﻑ . ﻋﮑﺲ=ﺣﺬﻑ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﻧﻮﺷﺘﻢ: ﭼﯿﮑﺎﺭ ﮐﻨﯿﻢ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﭘﺲ..؟؟؟؟ ﺍﻭﻝ ﺣﺬﻓﻢ ﮐﺮﺩ ﺑﻌﺪ ﺗﻮ pv ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﮔﺮﻭﻩ ﺭﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻭ ﺳﮑﻮﺕ.. . . ﺳﻬﺮﺍﺏ ﻧﺎﻣﻮﺳﺎ ﻗﺎﯾﻘﺖ ﺟﺎ ﺩﺍﺭﻩ ﺩﺍﺩﺍﺵ؟؟ خیلی اقایی
ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺩﻋﻮﺗﻢ ﮐﺮﺩ ﮔﺮﻭﻫﺶ ﺍﺳﻢ ﮔﺮﻭﻩ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ: ﭼﺖ=ﺣﺬﻑ . ﻣﺘﻦ=ﺣﺬﻑ . ﺟﻮﮎ=ﺣﺬﻑ . ﻋﮑﺲ=ﺣﺬﻑ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﻧﻮﺷﺘﻢ: ﭼﯿﮑﺎﺭ ﮐﻨﯿﻢ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﭘﺲ..؟؟؟؟ ﺍﻭﻝ ﺣﺬﻓﻢ ﮐﺮﺩ ﺑﻌﺪ ﺗﻮ pv ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﮔﺮﻭﻩ ﺭﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻭ ﺳﮑﻮﺕ.. . . ﺳﻬﺮﺍﺏ ﻧﺎﻣﻮﺳﺎ ﻗﺎﯾﻘﺖ ﺟﺎ ﺩﺍﺭﻩ ﺩﺍﺩﺍﺵ؟؟ خیلی اقایی
sarkhosh کاربر انجمن سطح 12 ارسالیها 237 پسندها 4,625 امتیازها 21,133 مدالها 10 20/8/18 #396 تو صف نون بودم یهو از اون پشت داد زدم آقا این چه وضشه؟ نونو گرون تر میفروشی هی هم لاغر ترش می کنی؟؟ همین نونو واسه زن و بچه ي خودت می بري؟؟؟ دختره بهم گفت باشه پهلوان تختی ولی این جا صف شیره
تو صف نون بودم یهو از اون پشت داد زدم آقا این چه وضشه؟ نونو گرون تر میفروشی هی هم لاغر ترش می کنی؟؟ همین نونو واسه زن و بچه ي خودت می بري؟؟؟ دختره بهم گفت باشه پهلوان تختی ولی این جا صف شیره
sarkhosh کاربر انجمن سطح 12 ارسالیها 237 پسندها 4,625 امتیازها 21,133 مدالها 10 20/8/18 #397 کاش خدا منو عزراییل می کرد صبح هرکی از خونه بیرون میومد میگفت چه روز خوبی زود جونشو میگرفتم اون مجری رادیوام که صبح داد میزنه جوان ایرانی سلامو میزاشتم اول فهرست به بابابزرگم گفتم ارزوت چیه گفت قبل از مامان بزرگت بمیرم،مامان بزرگم با گریه از اتاق رفت بیرون بعد بابابزرگم گفت دروغ گفتم زن میخام
کاش خدا منو عزراییل می کرد صبح هرکی از خونه بیرون میومد میگفت چه روز خوبی زود جونشو میگرفتم اون مجری رادیوام که صبح داد میزنه جوان ایرانی سلامو میزاشتم اول فهرست به بابابزرگم گفتم ارزوت چیه گفت قبل از مامان بزرگت بمیرم،مامان بزرگم با گریه از اتاق رفت بیرون بعد بابابزرگم گفت دروغ گفتم زن میخام
sarkhosh کاربر انجمن سطح 12 ارسالیها 237 پسندها 4,625 امتیازها 21,133 مدالها 10 20/8/18 #398 پای بابام ضربه خورده بود، مامان بزرگم زردچوبه و تخم مرغ و کره حیوانی و … گذاشته بود رو پاش رفته بودن پزشک دکتره گفته بود “سیب زمینی هم میذاشتین کوکو درست میکردین دیگه”
پای بابام ضربه خورده بود، مامان بزرگم زردچوبه و تخم مرغ و کره حیوانی و … گذاشته بود رو پاش رفته بودن پزشک دکتره گفته بود “سیب زمینی هم میذاشتین کوکو درست میکردین دیگه”
sarkhosh کاربر انجمن سطح 12 ارسالیها 237 پسندها 4,625 امتیازها 21,133 مدالها 10 20/8/18 #399 ولی شهرستانای کوچیک خیلی جالبن, همه ی همو میشناسن داشتم با پسر عمم تو شهر میرفتیم با خودرو, پلیس راهنمایی رانندگی اومد پشتمون با بلندگو گفت جعفر اونجا پارک نکن, پارک ممنوعه, آتیش بیفته به گندمای آقات
ولی شهرستانای کوچیک خیلی جالبن, همه ی همو میشناسن داشتم با پسر عمم تو شهر میرفتیم با خودرو, پلیس راهنمایی رانندگی اومد پشتمون با بلندگو گفت جعفر اونجا پارک نکن, پارک ممنوعه, آتیش بیفته به گندمای آقات
sarkhosh کاربر انجمن سطح 12 ارسالیها 237 پسندها 4,625 امتیازها 21,133 مدالها 10 20/8/18 #400 رفتم دانشگاه شریف از یکی پرسیدم ببخشید سرویس بهداشتی کجاس؟ میگه به اندازه سینوس p شیشم برو بعد با همون زاویه بپیچ و بعدش با تانژانت زاویه آلفا برو… ترجیح دادم شلوارم سنگین شه تا مغزم
رفتم دانشگاه شریف از یکی پرسیدم ببخشید سرویس بهداشتی کجاس؟ میگه به اندازه سینوس p شیشم برو بعد با همون زاویه بپیچ و بعدش با تانژانت زاویه آلفا برو… ترجیح دادم شلوارم سنگین شه تا مغزم