گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد رمان سر به مهر | افسانه نوروزی نویسنده افتخاری انجمن یک رمان

[Afsaneh.Norouzy]

پ ن. همینجوری قلبم شکسته

نبینم قلب دوستم شکسته باشه ها

 

[روجا]

نبینم قلب دوستم شکسته باشه ها

از بس که قشنگ نوشته بودی رفتم تو بحرش دیگه درنیومدم

 

[لآجِوَرْد]

سلام عزیزم
از بس که صد دفعه پیام گذاشتم این‌جا فکرکنم خودت هم کلافه شدی!
خب می‌خوام یک بار دیگه نظرم رو بگم.
عالی
عالی
عالی
غیر از این نمی‌تونم چیزی بگم
ایده‌ات عالیه، پردازش فوق‌العاده، توصیفات به جا و کامل! اصلاً چیزی کم نداره.
شخصیت پردازیت به قدری عالیه که حتیٰ اندازه‌ی سرسوزن هم کم نداره. واقعا بابت این قلم عالی بهت تبریک می‌گم. همه چی عالی بود

 

[Zahra.D_T]

سلام دوست عزیز رمانت خیلی قشنگ بود ولی با این حال اشتباهاتی داشتی، مثلا رمانت رو داری ادبی می‌نویسی بعضی جاها کلمات عامیانه بوده مثل نون هایش که باید نان‌هایش نوشته می‌شد.
بعد اینکه درسته که گفتی میخوای به تربیت فعل و فاعل اهمیت ندی و توی این سبک بنویسی اما اگه بعضی جاها این چیزا رعایت بشه خواننده بهتر متوجه میشه مثل عجب نگاه نافذ و مقتدری داشت ارباب، اگه ارباب اول جمله بود قشنگتر میشد.
دیگه همینا بود موفق باشی، قلمت پایدار.

 

[Mobina.yahyazade]

سلام بانو
رمانتون رو خوندم و خیلی لذت بردم.
از نظر توصیفات که خیلی خوب بود کامل.
اینکه اسرا چند سالی هست که از حرف زدن امتناع میکنه میتونم بگم توی اولین رمانی هست که دارم میبینم
اما خب ازدواج داریوش و اسرا اون هم به این سبک کلیشه ای محسوب میشه چون خیلی از رمان های دیگه هم چنین موضوعی داشتند.
اما غیر از این بقیه چیزها خیلی خوب بود و عالی
امیدوارم همیشه موفق باشین.

 

[FATEME078❁]

دوباره سلام.
قبلاً هم گفتم باز هم می‌گم که سربه‌مهر فضای جذابی داره و خواننده رو بعد خوندن چند تا پست اول، میخ‌کوب فضای قشنگش می‌کنه و باعث می‌شه تا آخرش رو بدون پلک بهم زدن بخونه و غرق لذت بشه.
ایرادهایی که به چشم می‌خورد رو سعی‌ کردم یا تو تل یا اینجا بهت بگم. پس الان هم بخوام تکرارشون کنم، اضافه‌گویی محسوب می‌شه.
به‌شخصه نمی‌تونم با رمان‌هایی که پایانشون مشخصه ارتباط برقرار کنم و تا آخرش ادامه‌شون بدم اما سربه‌مهر برام تازگی داشت.
موفق باشی افسانه‌ی جان.

 

[نیلوفر ارشادی]

جانان رمانت لذت بخشه!
آرزو می‌کنم با قلمی‌ قوی ادامه بدی، در اول رمانت درباره‌ی حرف نزدن اسرا، ایراد‌هایی به چشم می‌خورد، که بقیه دوستان بهتون گفتن و لازم نیست من هم دوباره تاکید کنم.
سیر داستان روند خوبی داشت، همچنین پردازش مکانی واقعاً جالب بود، اما در پردازش ظاهر ایراد‌های به چشم می‌خورد.
خیلی دوست داشتم ادامه رمان رو دنبال کنم ولی فقط تونستم تا جاییش رو بخونم امیدوارم بتونم رمانت رو بخونم و همراهیتون کنم، موفق باشید.

 

[Maryam.Shakibaei]

درود بر شما
خسته نباشید واقعا بابت پدید آوردن این اثر زیبا!
بسیار بسیار از خوندنش لذت می‌برم و از همون وقتی که شروع کردم به خوندن، درگیر پیچ و تاب داستان شدم.
بسی دلنشین می‌نویسین که روح آدم رو تازه می‌کنه!
عنوان و خلاصه و مقدمه محشر بود و نشان از توانایی‌های شما می‌داد!
با وجود این‌‌که هنوز به آخرین پست‌هایی که گذاشتین نرسیدم؛ اما می‌تونم بگم یکی از زیباترین رمان‌هاییه که خوندم یا دارم می‌خونم!
تنها قسمتی که حس کردم کلیشه‌ای شد، وصیت پدربزرگ داریوش بر ازدواج داریوش و اسرا بود.
امید‌وارم همیشه خوش بدرخشین♡

 

[Afsaneh.Norouzy]

سلام عزیزم
از بس که صد دفعه پیام گذاشتم این‌جا فکرکنم خودت هم کلافه شدی!
خب می‌خوام یک بار دیگه نظرم رو بگم.
عالی
عالی
عالی
غیر از این نمی‌تونم چیزی بگم
ایده‌ات عالیه، پردازش فوق‌العاده، توصیفات به جا و کامل! اصلاً چیزی کم نداره.
شخصیت پردازیت به قدری عالیه که حتیٰ اندازه‌ی سرسوزن هم کم نداره. واقعا بابت این قلم عالی بهت تبریک می‌گم. همه چی عالی بود

ممنون عزیزِ دلم
تو هزار بار هم که بگی من عین هزار بار رو لذت میبرم و شاکر خدا میشم
ممنونم ازت که با نظراتت من رو به ادامه راه امید وار میکنی.
مرسی که هستی.
عالی تویی!

 

[Afsaneh.Norouzy]

سلام دوست عزیز رمانت خیلی قشنگ بود ولی با این حال اشتباهاتی داشتی، مثلا رمانت رو داری ادبی می‌نویسی بعضی جاها کلمات عامیانه بوده مثل نون هایش که باید نان‌هایش نوشته می‌شد.
بعد اینکه درسته که گفتی میخوای به تربیت فعل و فاعل اهمیت ندی و توی این سبک بنویسی اما اگه بعضی جاها این چیزا رعایت بشه خواننده بهتر متوجه میشه مثل عجب نگاه نافذ و مقتدری داشت ارباب، اگه ارباب اول جمله بود قشنگتر میشد.
دیگه همینا بود موفق باشی، قلمت پایدار.

سلام بر شما
در ویرایش دور دوم ایراداتی که گفتید رو برطرف میکنم.
ممنون از این که رمان بنده رو مطالعه کردید.