2. بانگ شبانهي کلاغها
ابرهاي زرد کنار دیوارها؛ کلاغها نزدیک برج.
در پرواز بازگشتشان قارقار میکنند، قارقار؛ بانگ برمیکشند در شاخساران.
در کارگاه دختر رودخانهي چین پارچهاي ابریشمی نمیبافد.
پروردهي رشتههاي زمردین و غبارآگین، پنجره گفتارش را میپوشاند.
ماکو را نگه میدارد، اندوهگسار، و به مرديدور از دست میاندیشد.
دختر میماند دلتنگ در اتاقی دلگیر، اشکهایش درست مانند رودخانهاي.
***