متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد رمان خیطِّ مات | پوررضا کاربر انجمن

  • نویسنده موضوع آتابای
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 48
  • بازدیدها 1,440
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

•HOORYA•

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
923
پسندها
17,166
امتیازها
37,073
مدال‌ها
24
  • #11
نه خب من میخوام توی رمان ی نموره طنز هم باشه
اینی که تو ویرایش زدی دلنوشست ک:458129-c2bbd7012f5cfe18be71dd00d278527c:
اخه این روغن ربطی به طنز نداشت. متن رو خراب کرده بود. البته ببینید به من مربوط نیست. شما صاحب اثر هستید و ما تبادل نظر میکنیم. متن جوریه که یه دم از احساسات و وضعیت گفتی و بعد یه ملاقه روغن!
واقعا جالبه به نظرت. بیشتر حس درام با خلاصه بهم دست داد تا طنز
 
امضا : •HOORYA•

آتابای

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
2,029
پسندها
104,742
امتیازها
64,873
مدال‌ها
36
سن
38
  • نویسنده موضوع
  • #12
اخه این روغن ربطی به طنز نداشت. متن رو خراب کرده بود. البته ببینید به من مربوط نیست. شما صاحب اثر هستید و ما تبادل نظر میکنیم. متن جوریه که یه دم از احساسات و وضعیت گفتی و بعد یه ملاقه روغن!
واقعا جالبه به نظرت. بیشتر حس درام با خلاصه بهم دست داد تا طنز
ببین اصل کاری روغن نیست ک گیر دادی بهش
دقت کن این روغن تشبیهی به بلا و مشکلات هست ک سرنوشت گذاشته جلو روشون
متوجهی؟
شاید جالب نباشه و البته که من صاحب اثرم و ب خودم مربوطه اما من اینجا رو زدم تا ب قول معروف نظریات داد و ستد کنیم
 

•HOORYA•

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
923
پسندها
17,166
امتیازها
37,073
مدال‌ها
24
  • #13
ببین اصل کاری روغن نیست ک گیر دادی بهش
دقت کن این روغن تشبیهی به بلا و مشکلات هست ک سرنوشت گذاشته جلو روشون
متوجهی؟
شاید جالب نباشه و البته که من صاحب اثرم و ب خودم مربوطه اما من اینجا رو زدم تا ب قول معروف نظریات داد و ستد کنیم
خوب شد معنی یه ملاقه رو گفتی استاد :22:
منظورت رو فهمیدم. منم دارم میگم جالب نیست. دیگه چی بگم. یا بردارید یه خلاصه با طنز و بدبختی بنویسید ( اصلا باهم جور در نمیاد) یا اینکه همین رو ویرایش کنید و طنز رو در پارت اول نشون بدید
 
امضا : •HOORYA•

آتابای

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
2,029
پسندها
104,742
امتیازها
64,873
مدال‌ها
36
سن
38
  • نویسنده موضوع
  • #14
خوب شد معنی یه ملاقه رو گفتی استاد :22:
منظورت رو فهمیدم. منم دارم میگم جالب نیست. دیگه چی بگم. یا بردارید یه خلاصه با طنز و بدبختی بنویسید ( اصلا باهم جور در نمیاد) یا اینکه همین رو ویرایش کنید و طنز رو در پارت اول نشون بدید
من میگم بشین بخون میگی نه :108: :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
 

•HOORYA•

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
923
پسندها
17,166
امتیازها
37,073
مدال‌ها
24
  • #15
امضا : •HOORYA•

آتابای

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
2,029
پسندها
104,742
امتیازها
64,873
مدال‌ها
36
سن
38
  • نویسنده موضوع
  • #16

لآجِوَرْد

کاربر نیمه فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
647
پسندها
26,547
امتیازها
44,673
مدال‌ها
20
  • #17
سلام..یه جایی این‌ها رو بهت گفتم ولی مثل این‌که ندیدین... .
کپی کردم همین‌جا می‌ذارم.
[
سلام. قول داده بودم بخونم و نظر بدم... خیلی قشنگ بود و البته ایده‌ی جذابی داشت. فقط چند تا اشکال دیدم گفتم، بگم بهتون درستش کنید. اول این‌که کاملاً ادبی نوشته شده بود ولی توی قسمت خلاصه، نوشته بودید عامیانه..دوم این‌که نیم‌فاصله رو برای بعضی کلمات به کار نبردید...سوم، تنوین هست، اون الزامیه و باید گذاشته بشه.
نمیپروراند...نمی‌پروراند
کاووش...کاوش
در این موقعیت به گونه‌ای رفتار کرده بود که گویی که خود، بهترینِ آدمش بوده باشد...(دو بار از که استفاده کردید که نیاز نبود.)
حالهای...حاله‌ای
همچون...هم‌چون
دیوونه خونست...دیوونه خونه‌ست
یقحه...یقه
اینکه...این‌که
لحاط...لحاظ
تافیل...اصلا نفهمیدم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : لآجِوَرْد

آتابای

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
2,029
پسندها
104,742
امتیازها
64,873
مدال‌ها
36
سن
38
  • نویسنده موضوع
  • #18
باش باشه. ولی من مثل هری هستم. یعنی یه جا جالب نباشه روراست به طرف میگم
مردی در حال بازگشت است. دیگری گندی که اولادش پدید آورده را جمع می‌کند، آن یکی هم که دل‌شکسته است.
خانواده‌ای بی‌خیال و پر امید‌، جمعیتی که به ندرت و استثناء می‌شود در آن فردی را یافت که افسرده باشد. کسانی که زندگی‌شان بر هم قلاب شده و اگر هوای دیگری را نداشته باشند؛ همه‌شان بازنده بازیِ هستند که سرنوشت‌هایشان برایشان خواب دیده‌اند؛ خوابی که یک وجب روغن رویش داشته باشد. البته در واقعیت خواب که نه! به هر حال ضرب‌المثلی بود در همین مایه‌ها... .


این چطور؟
 

mehrabi83

کاربر فعال
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,196
پسندها
67,292
امتیازها
80,673
مدال‌ها
27
  • #19
سلام من اومدم افتخار بدم :62:
از اون جایی که همه چیزو قبلا بهت گفتم!!
با چنتا سوال شروع کنم:
باباسی داداشِ همونه که تو زندان بود؟!
میدونم این سوالم بی‌ربطه ولی خب... خداوکیلی ایده‌شو از کجا اوردی؟!:cautious:
آها بعد یه چیز دیگه... اون بنده خدا چرا اسمش گوسفنده؟!:/
قبلا تعریفامو کردم ولی خب باز چنتا نکته ریزو اشاره میکنم شاید کسی ترغیب شد بره بخونه:yawn:
ایده‌ت شدیدا جدید و جذابه... نگارشت شاید هنوز عالی و فوق‌العاده نباشه اما طنز کارت واقعا عالیش کرده=) طنزی که داره همه دردای زندگی واقعی رو یادآور میشه و گاهی آدم نمیدونه بخنده یا بغض کنه و این یعنی یه طنز قشنگ=)
ارتباط با خواننده هم یجورایی جدید بود برام... انگار که خواننده‌هاتو برداشتی و توی یه سفر علمی داریم میریم تا زندگی یه خانواده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : mehrabi83

•HOORYA•

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
923
پسندها
17,166
امتیازها
37,073
مدال‌ها
24
  • #20
مردی در حال بازگشت است. دیگری گندی که اولادش پدید آورده را جمع می‌کند، آن یکی هم که دل‌شکسته است.
خانواده‌ای بی‌خیال و پر امید‌، جمعیتی که به ندرت و استثناء می‌شود در آن فردی را یافت که افسرده باشد. کسانی که زندگی‌شان بر هم قلاب شده و اگر هوای دیگری را نداشته باشند؛ همه‌شان بازنده بازیِ هستند که سرنوشت‌هایشان برایشان خواب دیده‌اند؛ خوابی که یک وجب روغن رویش داشته باشد. البته در واقعیت خواب که نه! به هر حال ضرب‌المثلی بود در همین مایه‌ها... .


این چطور؟
این بهتره. فقط ان یکی هم دلشکسته هست رو یه کوچولو تغییر بدین بهتره
از جمعیت که جرگه بهتره. بعد واقعیت خط پایین ، بذار. بقیه هم خوبه
بعدشم چه پی قدمی داشتم. همه اومدن
 
امضا : •HOORYA•
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا