شاعر‌پارسی اشعار سارا پورجوادی

ABCDEFGH

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/7/20
ارسالی‌ها
458
پسندها
5,120
امتیازها
22,873
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #11

8. انتظار

برای داشتن چشمانم
انتظار، نذر سنگینی بود
چه ساعت‌هايی که
مشق ماندن کردی و
من ندانسته مشق‌هايت را خط زدم
چنانکه
حضورت را از بر شدم
حال
گردش نگاهم سمت توست
عجبا که چشمانت را می‌بندی.
مهمانی ناخوانده‌ام، می.دانم
بیشتر از تمام خوانده‌ها
وجودی حاضر دارم
به بی‌معرفتی ات قسم
که من
روزی (خوانده‌ات) بودم.


 
آخرین ویرایش

ABCDEFGH

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/7/20
ارسالی‌ها
458
پسندها
5,120
امتیازها
22,873
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #12

9. روز و شب

گلويم راه بسته است
از
روزهايی که گذشته‌ام
تا
روزهايی که قرار است برسم
فقط چند شب مانده...
شکلاتی در دهانم آب می‌شود.

 

ABCDEFGH

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/7/20
ارسالی‌ها
458
پسندها
5,120
امتیازها
22,873
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #13

10. کشتی نوح

در ساحل خیال تو نشسته‌ام
هزاران قايق
آواره
میان موج‌ها
به موج نامه‌رسان پیغامی بايست
کشتی نوحی خواهم ساخت.

 

ABCDEFGH

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/7/20
ارسالی‌ها
458
پسندها
5,120
امتیازها
22,873
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #14

11. رقیب

گفت: نباشی ديوانه می‌شوم
راست می‌گفت:
چندی‌ست
ديوانه شده است
ديوانۀ رقیب.

 

ABCDEFGH

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/7/20
ارسالی‌ها
458
پسندها
5,120
امتیازها
22,873
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #15


12. باد ِ ناآرام

هیاهوست
بادی بی‌پروا
در قعر شب
همچون شبحی سرگردان
سرک می‌کشد به هر سو
جسمی
در خواب شیرين است
هم
خواب آغوشی با دستانش
آه میکشد باد حسود
سوت میکشند پنجره‌ها
می پرد خیال از خواب
میزند قدم در باد
بازوان باد اين بار
روحی در آغوش دارند.
***

 

ABCDEFGH

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/7/20
ارسالی‌ها
458
پسندها
5,120
امتیازها
22,873
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #16

13. آن‌سو

آن‌سو را دوست میدارم
سويی که تويی
دنیا رفته‌رفته تاريک‌تر می‌شود
و خیابان وسعتی بی‌انتها می‌يابد
و آن‌سو
دورتر می‌شود.
نقطه‌ای می‌شوی
دور و کوچک
پررنگ در بامعناترين کلمۀ زندگی‌ام:
"عشق"
به دل نگیر غرش ناگهانی‌ام را
امشب می‌خواهم ببارم
از آسمان اين دنیا که نه
ازعرش خدا می‌بارم
به هوای پیوستن به تو
به روی نقطۀ پررنگ
در آنسوی خیابان می‌بارم
تو
می‌نوشی‌ام
جان می‌يابی
قد می‌کشی
شاخ و برگ می‌دهی
فردا خیابان با همۀ وسعتش
گم می‌شود در تو.
به هوای پیوستن به تو
به روی نقطۀ پررنگ
در آنسوی خیابان می‌بارم
تو
مینوشی‌ام
جان می‌يابی
قد می‌کشی
شاخ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

ABCDEFGH

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
11/7/20
ارسالی‌ها
458
پسندها
5,120
امتیازها
22,873
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #17

14. دیوانه

صدا، نور، هوا
سپید، زرد، سیاه
صدای قورباغه
در دل شب ِ
نسیم، خش‌خش برگ
دور، نزديک، سرد
برکه‌ای
فرورفته در شبان‌گاهی خلوت
پاها محکم و تن، لرزان
فکر، آشفته
ديوانه‌ای در تاريکی
صدايی آمد...
به قورباغه پیوستم
من ديوانه
در برکه و قورباغه‌ای که فاتحه می
خواند.
***

 

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا