متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

فن‌فیکشن متوسط فن ‌فیکشن بازگشت تاریکی | پارمیس حبیب‌نیا کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع | TEAR |
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 21
  • بازدیدها 1,233
  • کاربران تگ شده هیچ

نظرتون تا اینجای داستان چیه؟

  • عالی

  • حرف نداره اصلا

  • بد نیس

  • میشد بهتر باشه

  • خیلی بده!

  • به طرز مفتضحی افتضاح!


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

| TEAR |

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,726
پسندها
25,255
امتیازها
51,373
مدال‌ها
22
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • #11
رون دهانش را باز کرد حرفی بزند که هری چپ چپ نگاهش کرد.
جینی به طرفش برگشت و گفت:
- رون نمی‌بینی اعصاب همه بای بای کرده؟ بشین سرجات دیگه!
هرماینی که کنار میریام خواهر کوچک‌تر ماریا ایستاده بود ناگهان برگشت و چشم غره‌ی وحشتناکی را نثار رونالد کرد.
دقیقا همان موقع نویل فریاد زد:
- ساکت!
همه حتی هری و هرماینی سکوت کردند و تنها تماشاگر شدند.
میریام بلند شد و درحالی که اشک می‌ریخت گفت:
- پروفسور لانگ‌باتم خواهر من کشته شده و شما به فکر سکوت هستید؟
لونا نگاه خطرناکی به میریامِ چهارده ساله انداخت و گفت:
- دوشیزه مارسال به نظر شما، ما نباید به فکر امنیت مدرسه و شما جادوآموزان باشیم؟
لحنش آن‌قدر شبیه به پروفسور مک‌گوناگال بود که هری با اخم‌هایی در هم به گذشته سفر کرد.
اولین بار که پروفسور را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : | TEAR |

| TEAR |

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,726
پسندها
25,255
امتیازها
51,373
مدال‌ها
22
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • #12
***
لونا پس از سخنرانی و هشدار به جادواموزان به ارشدها گفت گروه‌ها به خوابگاه‌های خودشان بروند.
کمی بعد، سرسرای بزرگ هاگوارتز خالی و ساکت بود.
صدای خوشحال و شاد لونا سکوت را شکست:
- هری؟ جینی؟ هرماینی؟ رونالد؟!
هری بلند شد و لونا را در اغوش کشید.
نمی‌توانست باور کند این دختر جوان، همان لونای نوجوانی است که روی صندلی کالسکه اولین بار او را دید.
بعد از احوال‌پرسی لونا پرسید:
- پس جیمز و اون پسر کوچولوتون کجان؟ رز کجاست هرماینی؟
نویل متعجب گفت:
- این‌ها کی‌ان؟
رون با تاسف سرش را تکان داد و گفت:
- نچ نچ. رز دختر من و هرماینی. جیمز سیریوس پاتر و آلبوس سوروس پاتر هم پسرهای هری و جینی.
نویل مبهوت به هری که با چشم‌هایی ریز شده به او خیره بود گفت:
- پسر دار شدید؟ دوتا؟ آلبوس سوروس و جیمز...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : | TEAR |

| TEAR |

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,726
پسندها
25,255
امتیازها
51,373
مدال‌ها
22
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • #13
همان موقع/لندن/خانه‌ی مالفوی‌ها
کلید را داخل قفل پیچاند و در را باز کرد.
کفش‌هایش را جلوی در جا گذاشت و داخل خانه شد.
اسکورپیوس با دیدن پدرش جیغ بلندی زد و بعد از پرت کردن ماشین کوچک و پلاستیکی‌اش روی زمین، دوان دوان به طرف دراکو رفت.
دراکو خنده‌ی بلندی کرد و پسرکش را در آغوش گرفت.
همان لحظه آستریا از اتاق بیرون آمد و گفت:
- خوش اومدی دراکو.
دراکو که با دیدن چشم‌های قرمز و گود افتاده‌اش جا خورده بود، اسکورپیوس را بر روی زمین گذاشت و دست استریا را کشید و او را در آغوشش جا داد.
کمی بعد، پیراهن سفید دراکو از اشک‌های استریا خیس شد.
اسکورپیوس انگشت به دهان گفت:
- مامان... .
استریا سریع از دراکو جدا شد و پسرکش را در آغوش گرفت.
این پسر عجیب شبیه به دراکو بود.
تنها ذره‌ای از قیافه خودش را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : | TEAR |

| TEAR |

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,726
پسندها
25,255
امتیازها
51,373
مدال‌ها
22
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • #14
***
یک‌ماه بعد
لندن/ خانه هری
جینی دامنش را بالا گرفت و به دنبال هری، به بیرون از خانه دوید.
بلند و زجه‌زنان گفت:
- هری وایسا. لطفاً وایسا. ما نمی‌دونیم کی برای جیمز اون رو فرستاده، وایسا هری!
هری بی‌توجه به گریه‌ها و صدای بلند همسرش، سوار ماشین شد و با خشمی وصف‌ناپذیر به طرف وزارت سحر و جادو به راه افتاد.
آن‌ها دیگر شورش را در آورده بودند.
طی این یک‌ماه انواع اتفاقات برای خانواده‌های پاتر، ویزلی و مالفوی افتاده بود اما وزارت هنوز هم می‌گفت صبور باشند.
حتی هرماینی هم نتوانسته بود کاری کند.
با پایش به پدال گاز فشار بیشتری آورد.
اول که مسموم شدن آلبوس سوروس و تا مرز کما رفتنش.
سپس تعقیب شدن جینی توسط فردی ناشناس و اکنون... .
با یاد آوری آن سرِ بریده شده‌ی گربه که برای جیمز سیریوس...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : | TEAR |

| TEAR |

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,726
پسندها
25,255
امتیازها
51,373
مدال‌ها
22
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • #15
کمی بعد/ وزارت سحر و جادو
هری مشتش را روی میزِ چوبی و قهوه‌ای رنگ رئیس وزارت فرود آورد و غرید:
- یعنی چی صبور باشید؟ کم مونده بود پسرهای من بمیرن! می‌فهمی؟
هرماینی قدمی به جلو برداشت و گفت:
- جناب رئیس، این‌بار بنده هم با آقای پاتر موافق هستم. خطرات دارن هر روز افزایش پیدا می‌کنن.
رئیس کمی به هرماینی و هری نگاه کرد و ابروهایش در هم گره خوردند.
حال افراد وزارت هم بر علیه او شده بودند؟
دهانش را باز کرد تا مانند همیشه، پرخاش کند که ناگهان درِ ورودی اتاق توسط رونالد به شدت باز شد و فریاد رونالد داخل اتاق پیچید:
- هری! جینی... .
هری منتظر تمام شدن حرف رونالد نماند و با همه‌ی توانش به بیرون دوید.
جینی جانش بود و اگر جانش بلایی سرش می‌آمد، تضمین نمی‌کرد این وزارت‌خانه را روی سر آن رئیس کچل و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : | TEAR |

| TEAR |

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,726
پسندها
25,255
امتیازها
51,373
مدال‌ها
22
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • #16
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : | TEAR |

| TEAR |

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,726
پسندها
25,255
امتیازها
51,373
مدال‌ها
22
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • #17
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : | TEAR |

| TEAR |

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,726
پسندها
25,255
امتیازها
51,373
مدال‌ها
22
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • #18
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : | TEAR |

| TEAR |

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,726
پسندها
25,255
امتیازها
51,373
مدال‌ها
22
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • #19
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : | TEAR |

| TEAR |

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,726
پسندها
25,255
امتیازها
51,373
مدال‌ها
22
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • #20
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : | TEAR |
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا