مسابقه حماسه کاتیا

  • نویسنده موضوع پرینز نوچی
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 70
  • بازدیدها 4,374
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

پرینز نوچی

مدیر بُعد میانه
پرسنل مدیریت
مدیر بعد میانه
تاریخ ثبت‌نام
21/5/19
ارسالی‌ها
4,571
پسندها
14,009
امتیازها
51,173
مدال‌ها
23
سن
29
سطح
20
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #61
عزیزان
و
قهرمانان عزیز

فعلا دیگر پست نذارید
تا جناب مرلین و من مرحله بعدی مسابقه را اعلام کنیم.
با تشکر
 
امضا : پرینز نوچی

AMARGURA

مدیر آزمایشی شعرکده + نویسنده افتخاری
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی شعر کده
تاریخ ثبت‌نام
11/8/20
ارسالی‌ها
1,691
پسندها
33,454
امتیازها
61,573
مدال‌ها
35
سطح
33
 
  • مدیر
  • #62
تلما هلمز
گریفیندور

بعد از مسخره‌بازی های منو دلفی و الکس و الیور نشستیم تا مرحله‌ی بعدی مشخص بشه.
دلم درد می‌کرد :973:
کیوون خبیث: منم اگه بودم، دلم درد می‌گرفت. میدونی چقدر کیک خوردی؟!
با تکون دادن چوب دستیم، صداش رو برای دقایقی خفه کردم.
جیمز عاشق پیشه، به زور از نگاه کردن به چشم‌های لی‌لی دست برداشت و روی سن رفت.:108::frustratedf:
جیمز: به لحظات پایانی، مرحله‌ی اول نزدیک می‌شویم. از مرلین بزرگ دعوت می‌کنم تا مرحله‌ی بعدی رو اعلام کنه.:just-cuz-19:
همه‌ی نگاه‌ها به طرف اون فسیل برگشت.
صداهای ریزی از خودش درمیاورد/:
- عینکم کو... عینکم کجاست؟!
الکس می‌خواست دلقک بازی در بیاره که با نگاه‌های غضبناک هرماینی آروم...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

AMARGURA

مدیر آزمایشی شعرکده + نویسنده افتخاری
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی شعر کده
تاریخ ثبت‌نام
11/8/20
ارسالی‌ها
1,691
پسندها
33,454
امتیازها
61,573
مدال‌ها
35
سطح
33
 
  • مدیر
  • #63
تلما هلمز
گریفیندور

برنده شدن یا نشدنم رو گذاشتم واسه بعد.
زلزله‌ی هشت ریشتری(هرماینی) با زلزله‌ی نودو نه ریشتری‌مون گم شده بودن.:458123-01167683a8748f5d0059c2ed21e26447:
الیور: تلما چرا نگرانی، خب رفتن تنها باشن، نکنه کار خودته.:458063-24830a1ab7dc172d1979dd5bd0d18bf9:
شیطونه میگه جام آتش رو بردارم، ذغال‌هاشو بندازم روی موهای این هویج/::458121-4a17a0aa9aa02eb3abb93d43b47025ee::648350-6c3c0ad760e1505897e5de4f187de602:
همه‌مون از سرسرا خارج شدیم و گوشه کنار قلعه رو گشتیم. جیمز و لی‌لی هم رفتن سراغ خوابگاه ها.
با صدای ضعیف مرلین ایستادیم، از روی عصبانیت گفتم:
- چته فسیل؟! عینکت که...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

A.Hamzeh

معلم انجمن
معلم انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/3/20
ارسالی‌ها
2,343
پسندها
27,587
امتیازها
51,373
مدال‌ها
35
سطح
28
 
  • #64
پس قهرمانای این فصل چی شدن؟
 
امضا : A.Hamzeh

VAN

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
22/8/20
ارسالی‌ها
268
پسندها
4,653
امتیازها
21,973
مدال‌ها
12
سن
23
سطح
12
 
  • #65
پس قهرمانای این فصل چی شدن؟
این جشن قهرمانی نداره، هنوز سه مرحله مونده، بعد از گذشت این سه مرحله سه نفر انتخاب میشن به عنوان قهرمانان اصلی.
 
امضا : VAN

VAN

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
22/8/20
ارسالی‌ها
268
پسندها
4,653
امتیازها
21,973
مدال‌ها
12
سن
23
سطح
12
 
  • #66
typography1_1605305574.png
سلامی به پهنای ریشم:just-cuz-19:
بالاخره بعد از چندی و اندی، مرحله‌ی اول مسابقه‌ی کاتیا شروع شد
• توجه داشته باشید این قسمت فقط و فقــط مختص قهرمانان هست.

• قهرمانان شامل:
نویل لانگ باتم
الیور وود
دلفی ریدل
آلیشیا اسپنت
سوروس اسنیپ
الکساندر ویلیام و سرگذشت دل‌انگیزش
و تلما هلمز نازنینم
می‌باشد.

این مرحله ترسناک نویسی بوده، و بر اساس ترسناک‌تر بودنه متون، در پایانه مرحله یک راهنماییِ خوشگل به شایسته ترین قهرمان داده خواهد شد تا در مرحله‌ی دوم بترکونه:spiteful:
و اما مرحله‌ی اول:
در دستشویی طبقه هفتم، داخل روشویی‌ها، یک...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : VAN

پرینز نوچی

مدیر بُعد میانه
پرسنل مدیریت
مدیر بعد میانه
تاریخ ثبت‌نام
21/5/19
ارسالی‌ها
4,571
پسندها
14,009
امتیازها
51,173
مدال‌ها
23
سن
29
سطح
20
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #67
سلام
به همه قهرمان‌های گلم
که مطمئنم تا الان از شنیدن اسم باسیلیسک
برخودشون لرزیدن.
من به شخصه روی صندلی که توی تالار اسرار
گذاشتم
منتظرم ببینم با این مارهای خوشگل من
چه می کنید.
البته باید توجه داشته باشیدنگاه کردن در چشمشون
خشک شدن رو به دنبال داره
حواستون رو خوب جم کنید
نفله باشید
(نه ببخشید اشتباه لفظی رخ داد
موفق باشید)
 

VAN

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
22/8/20
ارسالی‌ها
268
پسندها
4,653
امتیازها
21,973
مدال‌ها
12
سن
23
سطح
12
 
  • #68
درود، از اونجا که بعضی از قهرمان‌ها در گذاشتن پارت اول اختلاف داشتن پارت نخست رو خودم می‌ذارم :

با اخم به قهرمان‌هایی که رو به روم نشسته بودن نگاه می‌کردم که الیور گفت :
- لااقل کلاه گروهبندی رو بده شاید تونستیم شمشیر گودریک رو از توش بکشیم بیرون!
جیمز که کنارم نشسته بود کلاه گروهبندی رو از روی میزش برداشت و داد دست الیور و با اخم گفت:
- وای به حالتون کلاه رو خراب کنید ها!
الیور: باشه بابا ولش کن دیگه!
جیمز کلاه رو ول کرد و برگشت نشست.
رو به جیمز کردم و گفتم:
- جیمز من یکم سرم شلوغه، تا وقتی مأموریتم رو تموم می‌کنم حواست به قهرمانا باشه.
جیمز خواست دهن باز کنه که الکساندر گفت:
- مرلین اگه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : VAN

^MiushaW.GM

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
11/6/20
ارسالی‌ها
1,510
پسندها
22,346
امتیازها
46,373
مدال‌ها
22
سن
16
سطح
28
 
  • #69
*بسم رب شرارت*
(دلفی ریدل)
تمام حرکاتشون رو زیر نظر داشتم، دونه‌دونه رفتن داخل از پشت ستون یه چشمک به الکساندر زدم و اونم سرش رو به عنوان موافقت تکون داد.
با شنل پاتر‌ها، خودم و نامرئی کردم و مستقیم به سمت تالار به راه افتادم. چشم‌هام رو باز و بسته کردم و شروع به صحبت کردم:
ـ«ساسیشروسیشاسیروشای ماسیلیسی سیساسوا سالازار اسلیترین»
زمزمه‌ها شروع شد و از درز دیوار‌ها و سقف، خون بود که چیکه چیکه می‌کرد؛ یکی از ابروهام عصبی بالا پرید و زمزه‌های سردشون گوشم و نوازش داد:
« تاریکی تنها ارباب دنیاست، زنده باد بازمانده‌ی تاریکی، زنده باد ارباب جدید»
چشم‌هام رو که باز کردم یه باد سردی از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ^MiushaW.GM

Zahra.D_T

کاربر انجمن
تدوینگر ازمایشی
تاریخ ثبت‌نام
12/9/20
ارسالی‌ها
1,500
پسندها
20,766
امتیازها
43,073
مدال‌ها
20
سطح
28
 
  • #70
به نام خالق دو قدرت شیطانی و پاکی


الکساندر ویلیام
پریدم داخل تونل بلند و تاریکی که به تالار اسرار میخورد، از همون داخل تونل بوی نا رو به خوبی می‌شد احساس کرد. اخمی روی پیشونیم نشست، به محض اینکه به پایین تونل رسیدم چوب دستیم رو درآوردم و گفتم:
- لوموس.
چند دقیقه بعد تک تک قهرمان‌های دیگه از تونل رد شدن، بجز دلفی! امیدوارم تونسته باشه در رو باز کنه! بقیه هم ورد لوموس رو گفتن و همه با قدم‌های آروم به سمت عمق سیاهی و مرگ راه افتادیم. صدای چکه چکه آب چیزی بود که سکوت مرگ‌آور بینمون رو می‌شکست! کمی چوب دستی رو از صورت فاصله دادم و پوزخندی به چهره ترسیده بقیه زدم، ترس از داخل چشم‌های همه بیداد می‌کرد اما معلوم بود که هیچکدوم نمی‌خوان این ترس رو بروز بدن. پوزخندم عمق...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا