نقد همراه نقد همراه رمان راهی برای دست یافتن(جلد دوم) | black.star /توسط شورای نقد

[Niyosha22]

با سلام خدمت نویسنده عزیز!
"نقد بی کینه دیگران بر کار ما پاداشی است که ارزش آن را باید دانست"
رمان"راهی برای دست یافتن" بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا دو روز صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود.
پس از مطالعه نقدها، موظفید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در زمینه رمان‌نویسی و چگونگی تغییر رمانتان داشتید می‌توانید در همین تاپیک از منتقد همراه خود سوالاتتان را شرح دهید.
همچنین قبل از هر ویرایش اساسی از جمله تغییر موضوع داستان، تغییر...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[NASTrr]

جیک چیزی نگفت و به رانندگی ادامه داد. دیگه چیزی نگفتیم و به جلو خیره شدیم.چرا وقتی میشه این دو جمله که با رنگ سبز علامت زدم رو توی یک جمله آورد از کلمات اضافه استفاده می‌کنی؟ این کار فقط جذابیت نوشته رو پایین میاره تقریبا بعد از نیم ساعت به یه ساختماناز اون جایی که متن ادبی نیست از کلمه ساختمون استفاده کن. بلند رسیدیم. خب اوکی فهمیدیم ساختمون بلنده بقیش چی؟ نمای بیرونش! اطرافش! اینا همه از مهمات داستان هستن که باعث میشن ساختمون داستان هرچه زیباتر شکل...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[BLACK.STAR]

از این که مشکلات رو گفتین خیلی ممنونم
حتما ویرایش می کنم

 

[Parinaz_ask]

ستاره
- نه نه تورو خدا (توروخدا) کاری‌شون (کاریشون) نداشته باشین...( اینجا بهتره که از (؛) استفاده کنید) التماس‌تون (التماستون) می‌کنم.
مرد به سمت دلارام رفت و با خنده زشت موهای طلایی (حس می‌کنم اینجا اگه بگید: موهایِ طلایی رنگ قشنگ‌تر باشه) دلارام رو گرفت و کشید. دلارام جیغ کشید و التماس کرد ولی ( کلمه‌ی ربطِ ولی، اینجا قشنگ نیست! کلمه‌ی "اما" بیشتر به متن میاد!) اون نامرد ولش نکرد. اشک از...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[BLACK.STAR]

خیلی ممنونم
خسته نباشید
حتما ویرایش می کنم

 

[کیمیاگر]

#1
ستاره
کت چرم مشکی و شلوار مشکی رو پوشیدم و دست‌کش چرم رو دستم کردم و کلاه گیس طلایی رو روی سرم درست کردم. مقابل آیینه ایستادم و یه نگاه سرد به خودم کردم و از اتاق خارج شدم. روز اول کاریم بود(،) شاید به ظاهر آروم و خوب بودم ولی از درون طوفانی بیشتر نبودم. اون اخلاق مسخره رو گذاشته بودم کنار و خود واقعیم رو به نمایش گذاشته بودم. با قدم‌های آروم و محکم به سمت راه پله‌ها رفتم و به سمت سالن ناهار خوری (ناهارخوري) رفتم. هر پیش‌خدمتی که نگاهش بهم میوفتاد (مي‌افتاد) باورش نمی‌شد که این همون هلن باشه. خب حقم (حق هم) داشتن این...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[BLACK.STAR]

حتما ویرایش می کنم
خیلی ممنونم و خسته نباشید

 

[BLACK.STAR]

احساسات رو چجوری بیان کنم؟

 

[NASTrr]

احساسات رو چجوری بیان کنم؟

ببین احساسات رو همه انسان‌ها دارن، زندگی انسان بدونه احساسات هیچ معنایی نداره و شخصیت‌های داستانی که ما داریم خلق می‌کنیم باید کمترین تفاوت رو با انسان‌های واقعی داشته باشن، این رو به خواطر داشته باش و رفتار انسان‌های اطرافت رو برای یک بارم شده برسی کن حتی رفتار خودت رو بعد متوجه میشی که تو نصبت به هر اتفاقی یه واکنش خاص نشون میدی که بیشترش از احساسات سرچشمه می‌گیرن. فکر کن خواهر کوچیک‌تر تو با لوازم آرایشی خودت تمام کتاب‌هات رو خط خطی کرده و ناگهان احساس خشمه که به سمت تو سرازیر میشه و باعث میشه که خواهر کوچیک رو دعوا کنی و خواهرت هم حتماً داشته از کارش لذت می‌برده با دعوای تو احساس خیلی بدی بهش دست...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[NASTrr]

این چه حرفیه اتفاقا عالی بود.
از توضیحات قشنگتون خیلی سپاس گذارم.
بزرگ ترین مشکل من همین احساسات هست.
می دونین من شخصیت یکسانی ندارم که بتونم خودم رو جای گذین شخصیت بکنم. خالق تو تو رو جوری آفریده که رفتار و اخلاقت متغیر باشن که باز هم بسته به موقعیتی هست که توش قرار داری، توی داستان نویسی به این موقعیت میگن صحنه. وقتی که ما فیلم تصادف دردناک یه حیوون رو می‌بینیم قلبمون به درد میاد و بشدت ناراحت میشیم برای اون حیوون حالا فکرش رو کن بچه‌اش هم کنار جاده ایستاده باشه و اون زمان ممکنه اشکمون هم جاری بشه. حالا هلن یه کینه داره از خانواده‌ای که توش هست و این کینه و حس انتقام رو من با کلمات خشکی که...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.