متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

نقد همراه نقد همراه رمان عاشقانه‌ها | پانیذ ناظم و الشریعه/ توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع Niyosha22
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 18
  • بازدیدها 561
  • کاربران تگ شده هیچ

paniz pana

رو به پیشرفت
سطح
11
 
ارسالی‌ها
161
پسندها
3,456
امتیازها
16,263
مدال‌ها
9
  • #11
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Niyosha22

paniz pana

رو به پیشرفت
سطح
11
 
ارسالی‌ها
161
پسندها
3,456
امتیازها
16,263
مدال‌ها
9
  • #12
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Niyosha22

paniz pana

رو به پیشرفت
سطح
11
 
ارسالی‌ها
161
پسندها
3,456
امتیازها
16,263
مدال‌ها
9
  • #13
#پست_شش
نگار (چرا انقدر تغییر زاویه‌ی دید؟ لطفا یک زاویه دید ثابت انتخاب کنید اینجوری خواننده گیج میشه:)
با عصبانیت و نگرانی گوشیم رو برداشتم.
_(-) آخه معلوم هست تو کجایی؟! اون نازنین بدبخت داشت سکته می‌کرد از نگرانی. من مهم نیستم ولی به فکر اون بدبخت باش.(!)
- سلام عشقم.(!)
عصبانیتم بیشتر شد. (حس خشم قابل درک نیست. نیاز به مانور بیشتر داره "نفسم که پر شده بود از تبِ حرص رو فوت کردم و با دست مشتی به میزِ عسلی کنارم زدم") سریع وسط حرفش پریدم و گفتم:
- بله؟!
- هیچی! ببخشید. آخه خیلی کارها زیاد بود. گوشی منم یک درصد شارژ داشت. دیشب که خواستم بخوابم گوشیم رو زدم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

paniz pana

رو به پیشرفت
سطح
11
 
ارسالی‌ها
161
پسندها
3,456
امتیازها
16,263
مدال‌ها
9
  • #14
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Niyosha22

YEKTA ONSORI

گوینده انجمن
سطح
30
 
ارسالی‌ها
911
پسندها
24,519
امتیازها
40,273
مدال‌ها
34
سن
18
  • #15
امضا : YEKTA ONSORI

Niyosha22

نویسنده انجمن
سطح
30
 
ارسالی‌ها
3,019
پسندها
29,662
امتیازها
61,673
مدال‌ها
29
  • نویسنده موضوع
  • #16
فقط چرا دو نفر رمان منو نقد کردن؟
منتقد دیگه هم نقدشونو قرار میدن
و اینکه ببخشید کلی غلط داره

و اینکه میشه برای مقدمه رمانم پیشنهاد بدین؟
لازمه با کلیت رمان آشنایی داشته باشیم
عزیزم برای نوشتن مقدمه باید به ژانرها و فضای رمانت دقت کنی، اگه رمانت عاشقانه‌ست و فضایی رمانتیک داره باید مقدمه یه متن زیبای عاشقانه با توصیفات احساسی باشه، حتی بعضی نویسنده‌ها شعر قرار می‌دند؛ ولیکن بهتره که با خلاقیت خودتون متنی بنویسید که ژانر و فضای رمان رو نشون بده.
 
امضا : Niyosha22

YEKTA ONSORI

گوینده انجمن
سطح
30
 
ارسالی‌ها
911
پسندها
24,519
امتیازها
40,273
مدال‌ها
34
سن
18
  • #17
#پست_هفت
نگار
سپهر یه ذره (ذرّه) توی جاش تکون خورد(،) بعد پاشد اومد پیش من نشست.(کجا نشست؟ رو مبل؟ رو صندلی؟ کنار پنجره؟ مثلا می‌تونید بگید؛ بعد از اتاق بیرون اومد. مسیری که تو انتهاش، من روی کاناپه‌ی پارچه‌ای نشسته بودم و ابروهام رو درهم کشیده بودم در پیش گرفت. کنارم نشیت و...) با مهربونی گفت (این‌جا اوردن صفت مهربون به تهایی کافی نیست؛ دست‌هام رو تو گرفت و تو چشم‌های (مشکی، سبز، قهوه‌ای و...)ام خیره شد. یا مثلا؛ انگشتش رو نرم روی دستم به حرکت در اورد و...) :
- چی شده عزیزم؟ سیاوش آدم بی‌ادبی نیست.(،) آره آدم درستی (هم) نیست؛ ولی دیگه به تو که بی‌ادبی نمی‌کنه.(!) حالا بگو ببینم چی گفته؟
با عصبانیت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : YEKTA ONSORI

YEKTA ONSORI

گوینده انجمن
سطح
30
 
ارسالی‌ها
911
پسندها
24,519
امتیازها
40,273
مدال‌ها
34
سن
18
  • #18
#پست_هشت
نگار
از ترس سپهر جرعت نکردم برم تو اتاق ببینم داره چیکار می‌کنه.(؛) آخه نیم ساعتبود رفته بود تو اون اتاق و نمیومد(نمی‌اومد، می‌ها جدا نوشته میشن) بیرون. خیلی آروم و بی‌صدا رفتم تو اتاق. به‌به! دیدم گرفته خوابیده.(!) عصبانی شدم ولی هیچی نگفتم. اومدم بیرون از اتاق(خب قبل از خارج شدن از اتاق می‌تونستین کمی مکان‌ رو توصیف کنید. بگید دیدم که روی تختِ چوبی‌ش دراز کشیده بود. همه‌جا تاریک بود و چراغ‌ها خاموش بود و...) و خیلی آروم کشوها(کشوها کجا بودند؟ چه شکلی بودند؟) رو مرتب کردم. کشوها مرتب شد. رفتم روی مبل( رنگش_طرحش_نوعش و... رو می‌تونستید توصیف کنید) دراز کشیدم و رفتم گوشیم رو از کنار تخت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : YEKTA ONSORI

کیمیاگر

مدیر بازنشسته
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,051
پسندها
5,117
امتیازها
23,673
مدال‌ها
14
  • #19
#9
نازنین
با عصبانیت و دلهره به اون خانوم سلام کردم و گفتم:
_ شوهرم کجاست؟ گوشی شوهر من دست شما چیکار می‌کنه؟! (براي ديالوگ‌ها از «-» استفاده مي‌کنيم.)
اون خانوم هم به من سلام کرد و گفت:
- این‌جا بیمارستانِ... .
دیگه نفهمیدم چی شد و همون‌ جاهمون‌جا افتادم. یکی از کارمندای شرکت منو به هوش آورد.در اين جمله خيلي سريع و خشک اتفاق رو بيان کردي؛ يعني خيلي زود گفتي فلاني منو به هوش آورد و تمام! خوب اينجا بايد مي‌گفتي چجوري به هوش اومد يا احساسش چي بود! سریع زنگ زدم به مامانم و با ناله گفتم:
_ مامان فقط لطفاً فقط و لطفا کنار هم جالب نيستن؛ جايگزين و يا يکي رو حذف کن.خیلی زود خودت رو برسون شرکت سیاوش. براي ديالوگ‌ها هميشه از - استفاده مي‌کنيم....
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : کیمیاگر
عقب
بالا