نقد همراه نقد همراه رمان دختری در کوچه پس کوچه های ونک | گل رز / توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع Niyosha22
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 21
  • بازدیدها 945
  • کاربران تگ شده هیچ

Lili.Da

معلم زبان + شاعر آزمایشی
پرسنل مدیریت
مدیر تالار آوا
تاریخ ثبت‌نام
31/7/20
ارسالی‌ها
1,315
پسندها
28,746
امتیازها
53,071
مدال‌ها
23
سن
25
سطح
29
 
  • مدیر
  • #11
پارت 7
- بریم.
- کجا روانی؟
- یه لحظه بیا.
(حالات نشستن و ایستادن و لحن ووحالات صورت شخصیت ها را قبل دیالوگ ها بگو)
نیمارو کشوندم اون طرف و یکم فاصله افتاد بین* الهام که نشنوه چی میگم.
- حالا چکارکنیم؟
- هرجا خواست می‌بریمش دیگه.
- جایی رو نداره فکر کنم.
- اقای فداکار ببرش خونتون.* به مادرتم بگو مامان نه چک زدیم نه چونه عروس اومد تو خونه.
زدم پس کله‌ش و گفتم.
- تو کی ادم میشی من موندم.
- ولی خدایی خیلی بهت میاد اصلا مال همدیگه هستید!
- اروم‌تر می‌شنوه الاغ.
- بریم بابا یخ کردم.
- ببر خونتون.
- من؟
- پ ن پ من.* تو تنهایی خونه به اون بزرگی همش خالیه یه اتاقشم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Lili.Da
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] گل رز

Lili.Da

معلم زبان + شاعر آزمایشی
پرسنل مدیریت
مدیر تالار آوا
تاریخ ثبت‌نام
31/7/20
ارسالی‌ها
1,315
پسندها
28,746
امتیازها
53,071
مدال‌ها
23
سن
25
سطح
29
 
  • مدیر
  • #12
- صبر کن کجا؟
جواب نداد.*رفتم جلوش.
- خواهش می‌کنم یه لحظه صبر کن.
ایستاد و بهم نگاه کرد و شروع کرد به گریه کردن.*
- می‌خوایم کمکت کنیم.* من و نیما اصلاً فکرای بدی نکردیم. من به نیما گفتم تو رو ببره خونش. فقط همین یک شب.* من نمی‌تونم چون با مادرم هستم ولی نیما تنهاست.( برعکسه. وقتی تنها باشه نمیشه اعتماد کرد جانم) بهش اعتماد کن الهام خانم. من می‌دونم ترسیدی. اما بنظرت چرا نمی‌تونیم ولت کنیم؟
چون پولمون حلال بوده و تو خونه( توی خونه ننویس. بنویس کنار خانواده بزرگ شدیم). خانواده بالاسرمونه، شما...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Lili.Da

Niyosha22

مدیر بازنشسته + نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
11/9/19
ارسالی‌ها
3,018
پسندها
29,656
امتیازها
61,673
مدال‌ها
29
سطح
30
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
امضا : Niyosha22
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Lili.Da

گل رز

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
23/9/20
ارسالی‌ها
119
پسندها
1,418
امتیازها
9,703
مدال‌ها
8
سطح
9
 
  • #14
امضا : گل رز

گل رز

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
23/9/20
ارسالی‌ها
119
پسندها
1,418
امتیازها
9,703
مدال‌ها
8
سطح
9
 
  • #15
امضا : گل رز

Niyosha22

مدیر بازنشسته + نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
11/9/19
ارسالی‌ها
3,018
پسندها
29,656
امتیازها
61,673
مدال‌ها
29
سطح
30
 
  • نویسنده موضوع
  • #16
امضا : Niyosha22

hadi

ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/7/19
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,764
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
سطح
42
 
  • #17
پست 7
(میلاد)

دیگه هوا تاریک بود، ساعت ۶ شد. داشتم خفه می‌شدم تو این لباس لعنتی، با این که هوا سرد بود اما به هوای تازه نیاز داشتم...نشستم رو پله‌های رستوران، سر عروسک رو برداشتم، وای چه باد خنکی صورتم نوازش کرد، خیلی حال داد بهم عاشق زمستون و سردیشم...داشتم موهام رو صاف می‌کردم که گوشیم زنگ خورد شمارهاش رو دیدم لبخند زدم... .
«دیگه هوا تاریک شده بود» اینجا متن بهتری رو برای جمله‌ی اول تشکیل میده.
در ادامه‌اش میتونی از توصیف مدل لباس به این صورت استفاده کنی که یقه‌ی فلان لباس اذیتم میکرد یا به دلیل اینکه یقه لباسم اینطوری بود داشتم احساس خفگی میکردم.
اون جمله که نوشته «وای چه باد خنکی صورتم نوازش کرد» میتونی به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : hadi
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] گل رز

hadi

ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/7/19
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,764
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
سطح
42
 
  • #18
پست 8

- بیا اینو بگیر از اینجا برو تا زنگ نزدم به پلیس
توی این موقعیت حضور یهویی نیما خیلی قابل تامل هستش
ببینید یه موقع وقتی مخاطب داره این متن رو میخونه ذهنش قراره به کجا بره
از اونجایی که گفتوگوی قبلی بین دوتا کاراکتر میلاد و مرده بود پس احتمالا فرض خوانند بر این باشه که یکی از این دوتا میخاد حرف بزنه
وقتی یهویی تصورات خواننده رو به هم بریزی و نظم ذهنیش موقع خوندن رو به هم بزنی باعث دلزدگی از رمان میشه پس سعی کنید قبل از این حضور یهویی با موارد زیادی از جملات که میشه حضورش رو بیان کرد اعلام...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : hadi
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] گل رز

hadi

ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/7/19
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,764
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
سطح
42
 
  • #19
پارت 9

- بریم
- کجا روانی؟
- یه لحظه بیا
نیمارو کشوندم اون طرف یکم فاصله افتاد بینه الهام که نشنوه چی میگم.
- حالا چکارکنیم؟
نیم فاصله اینجا لازم نیست
- هرجا خواست می‌بریمش دیگه.
- جایی رو نداره فکر کنم.
- اقای فداکار ببرش خونتون به مادرتم بگو مامان نه چک زدیم نه چونه عروس اومد تو خونه.
زدم پس کله‌ش... .
خیلی این حرکت بچگونه به نظرمیاد و از دوتا جوون حداقل انتظار رفتاری یه خورده سنگین تر میره و معمولا لفظی میان این مواردو تذکر میدن نه با تو سری زدن!
- تو کی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : hadi
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] گل رز

hadi

ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/7/19
ارسالی‌ها
3,522
پسندها
17,764
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
سطح
42
 
  • #20
پارت 10

- صبر کن کجا؟
جواب نداد...رفتم جلوش... .
- خواهش می‌کنم یه لحظه صبر کن.
ایستاد بهم نگاه کرد شروع کرد به گریه کردن... .
- می‌خوایم کمکت کنیم...من و نیما اصلاً فکرای بدی نکردیم من به نیما گفتم تو رو ببره خونش فقط همین یک شب...من نمی‌تونم چون با مادرم هستم ولی نیما تنهاست بهش اعتماد کن الهام خانم. من می‌دونم ترسیدی اما بنظرت چرا نمی‌تونیم ولت کنیم؟
چون پولمون حلال بوده و تو خونه‌ای بزرگ شدیم که خانواده بالاسرمونه( بالا سرمون بوده)، شما اگه مثل ما پیدا کردی و کاری بهت نداشتن برو بسلامت فقط یادت باشه اگه رفیقم امشب...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : hadi
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] گل رز
عقب
بالا