متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

نقد همراه نقد همراه رمان مستغرق | "yekta∞musicbaz" / توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع Niyosha22
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 4
  • بازدیدها 288
  • کاربران تگ شده هیچ

Niyosha22

نویسنده انجمن
سطح
30
 
ارسالی‌ها
3,019
پسندها
29,662
امتیازها
61,673
مدال‌ها
29
  • نویسنده موضوع
  • #1
690221_42a0970b60d7650602b1434ac66ed992.jpg

با سلام خدمت نویسنده عزیز!
"نقد بی کینه دیگران بر کار ما پاداشی است که ارزش آن را باید دانست"
رمان"مستغرق" بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا دو هفته صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود.
پس از مطالعه نقدها، موظفید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در زمینه رمان‌نویسی و چگونگی تغییر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Niyosha22

Niyosha22

نویسنده انجمن
سطح
30
 
ارسالی‌ها
3,019
پسندها
29,662
امتیازها
61,673
مدال‌ها
29
  • نویسنده موضوع
  • #2
نقد رمان مستغرق
منتقد: Niyosha22
نویسنده: YEKTA ONSORI "yekta∞musicbaz"
پست اول
فصل اول* رو در رویی
درد دوری سخت است امّا، روبه‌رو شدن سخت‌تر است! به نبودش می‌شود عادت کرد ولی، وقتی دوباره با او دیدار کنی زخمت آب کشیده و عفونی می‌شود.
بی‌حرکت، در طولِ کوچه‌ای عریض ایستاده بود. سوزش زخم‌هایی که دیگر نبودند اما، هنوز که هنوز است،(به نظر می‌رسه که این ویرگول این‌جا اضافه‌ست و فقط خوندن رو اشتباه می‌کنه، حذفش کنید) از ته قلبش آن‌ها را احساس می‌کرد؛ او را از حرکت کردن وا(باز داشتن درست‌تره و وا داشتن بیشتد گونه‌ی عامیانه و در گفت و گوهاست) می‌داشتند. با سنگینی که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Niyosha22

N.Karevan❀

نویسنده انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
598
پسندها
15,450
امتیازها
35,373
مدال‌ها
25
  • #3
پست پنجم
با صدایی از پشتِ سرش، لنگ‌های کشیده‌اش را از روی هم برداشت و راست نشست. مدیرِ سالخورده‌ی (نیم فاصله) رستوران که برخلاف ظاهرش، فردی منطقی و مهربان بود، به سمت ثهلان آمد و درحالی‌که دست‌هایش را در هوا می‌چرخاند گفت:
- پاشو، از رو صندلی پاشو ثهلان... پاشو برو!
چشمان درشتش را به اندازه‌ی یک نلبکی گرد کرد. باعجله و تلوتلو خوران از روی صندلی بر خواست (برخاست). درحالی‌که سعی می‌کرد اضطرابِ صدایش را کتمان کند، آب دهانش را پر سر و صدا قورت داد.
- آقا مسلم، چی... چی شده؟ چرا انقدر هول شدید؟!
چند لحظه‌ای سکوت بینِ تمامِ کارکنان حاکم گشت و در این میان، ثهلان که از استرس بی‌تشابه به لیوانِ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : N.Karevan❀

^red_bloom^

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
166
پسندها
3,292
امتیازها
16,413
مدال‌ها
11
  • #4
پارت نهم
دودل مانده بود که در بزند یا نه! اشتباه امروزش جای تقاضا و خرده‌گیری باقی نگذاشته بود. اما اگر حرفش را به کرسی نمی‌نشاند، قطعاً سوالاتی که در ذهنش بی‌جواب مانده بود، ذرّه‌ذرّه از درون او را می‌خایید.(می‌خایید؟ اگر فعل خاصی هست که معنیش رو بهتره برای خوانندگان شرح بدید یا اگر معنی خاصی نداره و اشتباه تایپی هست که باید درست بشه) در زد و داخل شد. آقا مسلم، یک دستش را با زاویه‌ی قائم روی میز گذاشته بود و با دقّت حساب و کتاب‌هایش را می‌خواند. درحالی که به پشتِ صندلی چرخدارش تکیه می‌زد با اشاره‌ی دستش به ثهلان اجازه‌ی نشستن داد. روی صندلی روبه‌رویی‌اش نشست. آرنج دو دستش را روی زانو گذاشت و طبق عادت همیشگی‌اش، انگشتانش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ^red_bloom^

YEKTA ONSORI

گوینده انجمن
سطح
30
 
ارسالی‌ها
911
پسندها
24,519
امتیازها
40,273
مدال‌ها
34
سن
18
  • #5
نقد رمان مستغرق
منتقد: Niyosha22
نویسنده: YEKTA ONSORI "yekta∞musicbaz"
پست اول
فصل اول* رو در رویی
درد دوری سخت است امّا، روبه‌رو شدن سخت‌تر است! به نبودش می‌شود عادت کرد ولی، وقتی دوباره با او دیدار کنی زخمت آب کشیده و عفونی می‌شود.
بی‌حرکت، در طولِ کوچه‌ای عریض ایستاده بود. سوزش زخم‌هایی که دیگر نبودند اما، هنوز که هنوز است،(به نظر می‌رسه که این ویرگول این‌جا اضافه‌ست و فقط خوندن رو اشتباه می‌کنه، حذفش کنید) از ته قلبش آن‌ها را احساس می‌کرد؛ او را از حرکت کردن وا(باز داشتن درست‌تره و وا داشتن بیشتد گونه‌ی عامیانه و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : YEKTA ONSORI
عقب
بالا