تو باغ داییم اینا بودیم صبا بام لجه فک میکنه سامی دوسم داره (صد بار بش گفتیم نه تو مخش نمیره) بعد تولد انا بود، ماعم روز قبلش داشتیم یه چیزای باغ و درس میکردیم کع باز من اون رگم که جو میگیرتم زد بالا! تولدشم تو تیر بود آرسانم (داداش رضاعیم) فقط آخرای تیر تا اولای مرداد میاد ایران منم ذوق کرده بودم دو سال بود نیومده بود. نازنینم خاص صبا رو بندازه به جونم به آرسان چیزی که نباید میگفت و گفت. آرسانم آتیشی شد پرید دنبالم، منم پریدم دنبال صبا، صبا دنبال نازی، نازی دنبال سامی (عجب
بعد صبا رسید به نازی هم و انداختن کنار سامی پاش گیر کرد منم خوردم بهش، هولش دادم مستقیم افتاد تو استخر (دور استخر گرگم به هوا را انداخته...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.