متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

نقد همراه نقد همراه رمان ازدحام سرنوشت | پانته آ صدفی / توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع Niyosha22
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 12
  • بازدیدها 363
  • کاربران تگ شده هیچ

فاطمه عبدالهی

نویسنده انجمن
سطح
35
 
ارسالی‌ها
2,727
پسندها
33,252
امتیازها
66,873
مدال‌ها
32
  • #11
پارت سیزدهم

اون لحظه ان‌قدر(=این‌قدر) حالم خوب شد که بدون توجه به چیزهایی که ممکن بود بابا بگه؛ با لبخند گوشی رو جواب دادم!
- بله!
حرص خوردنش از پشت گوشی‌هم معلوم بود.(= کافی نیست! میتونید بگید: نفس عمیق و صداداری کشید و هون‌طور که صدای سایش دندون‌هاش با کلماتی که به زبون می‌اورد یکی شده بود؛ گفت:)
- بله؟ ساعت یازده شده، چرا هنوز با اون داداشت نیومدین خونه؟ ببین الارا اگه تا نیم ساعت دیگه خونه نباشین می‌دونم چه‌کارتون کنم!
حرف‌هاش رو بدون ذره‌ای نفس کشیدن گفت. من به جای بابا نفسم بند اومد! برای همین با لحن آرامش بخشی گفتم:
- چشم بابا جون، چشم! شما اول یه نفس...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

فاطمه عبدالهی

نویسنده انجمن
سطح
35
 
ارسالی‌ها
2,727
پسندها
33,252
امتیازها
66,873
مدال‌ها
32
  • #12
پارت چهاردهم

به خاطر خنده تیکه‌تیکه گفت:(=از شدت خنده بریده بریده گفت:)
- ت... تو... به خ... خودت گف...گفتی... سگ!
یهو با فهمیدن موضوع ماتم برد؛ ولی سعی کردم قیافه‌ی وا رفته‌ام رو جمع کنم! و با حق به جانبی گفتم:
- خ... خب که چی؟! اشتباه لپی بود دیگه، تو هم ان‌قدر بزرگش نکن و راه بیوفت که دیرمون شد!
دست‌هاش رو به حالت تسلیم بالا برد و با خنده به سمت ماشینش که یه ماشین آئودی سیاه رنگ بود رفت، منم در کمک راننده رو باز کردم و گفتم:(=صحنه پردازی و توصیف مکان ضعیفه. فضای اطراف اصلا توصیف نشده. بیرون از ویلا چه شکلیه؟ اینا مهم‌تر آئودی مشکی‌ان! )
- من هنوزم نفهمیدم چرا این ماشین رو انتخاب کردی، مثلا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

فاطمه عبدالهی

نویسنده انجمن
سطح
35
 
ارسالی‌ها
2,727
پسندها
33,252
امتیازها
66,873
مدال‌ها
32
  • #13
پارت پانزدهم

آهنگ قشنگی بود! از بین آهنگ‌های مسخره احسان این یکی قشنگ بود. تا برسیم خونه چندتا آهنگ دیگه‌هم پخش شد.(= واقعا اینجا نیاز به علامت تعجب نداشت! علامت تعجب بیشتر باعث جذابیت بیشتر نمیشه. خیلی از این علامت استفاده کردید)
***
نفسم رو کلافه بیرون دادم و با خستگی گفتم:
- بابا جون! لطفا بسه! به خدا خوابم میاد. شب بخیر!
بابا سرش رو تکون داد و گفت:
- من از پس تو یکی بر نمیام؛ واقعا یک‌دنده و لجبازی! باشه، دیگه از خاستگار حرف نمی‌زنم... .
فکر کردم حرف بابا تموم شده و خواستم برم توی (= یا به اتاقم) اتاقم که بابا ادامه داد:
-...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
عقب
بالا