"نقد همراه رمان تراشه های ذهول"
نویسنده:@bluemoon
*پست_نه
با استرس و اضطراب خودم را جلو کشیدم، لبانم را که خشک شده بود، با زبان تر کردم و گفتم:
- از کجا شروع کنم؟
دستهی
(چوبی، فومی یا...) مبل را محکم با دست چپم گرفتم. حداقل این طوری(نیمفاصله) میتوانستم هیجانات خودم را تخلیه کنم. به سوال احتمالی که میخواست بپرسد فکر کردم. چطور میتوانستم جزئیات کابوسهایم را بیرون بکشم؟!
- کابوسهات. فضاش رو برام توصیف کن
.(به نظرم بین این جملات ویرگول بیاد صحیحتر باشه.) همیشه یه کابوس رو میبینی؟
یاد جلسه(
جلسهی) دوم مشاورهمان افتادم. سوالاتش درست مانند همان روز بودند.
من تلاشم را کرده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.