متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

نقد همراه نقد همراه رمان دختری از جنس جاودانگی | N80 / توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع Niyosha22
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 287
  • کاربران تگ شده هیچ

Niyosha22

نویسنده انجمن
سطح
30
 
ارسالی‌ها
3,019
پسندها
29,662
امتیازها
61,673
مدال‌ها
29
  • نویسنده موضوع
  • #1
690221_42a0970b60d7650602b1434ac66ed992.jpg

با سلام خدمت نویسنده عزیز!
"نقد بی کینه دیگران بر کار ما پاداشی است که ارزش آن را باید دانست"
رمان"دردها حافظه دارند" بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا دو هفته صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود.
پس از مطالعه نقدها، موظفید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در زمینه رمان‌نویسی و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Niyosha22

*Soheyla*

نویسنده انجمن
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,145
پسندها
29,534
امتیازها
52,073
مدال‌ها
28
  • #2

با عجله از خونه بیرون اومدم و سوار ماشینم شدم. سوییچ رو داخلش انداختم و استارت زدم. پام رو محکم روی پدال گاز گذاشتم که احساس کردم پدال زیر پام خورد شد. به ساعت ماشین نگاه کردم که 10 دقیقه گذشته بود. از لای ماشین‌ها لایی می‌کشیدم و بی اهمیت به بوق بوق و فحش‌هایی که می‌خوردم، سرعت ماشین رو بیشتر کردم.[شروع شما خوب نیست! یک شروع کاملاً کلیشه‌ای که شخصیت نگران دیر رسیدن به سرکارش هست و مشغول لایی کشیدن، می‌تونین شروع بهتری داشته باشین از یک مکان بهتر با موضوع بهتر، گره‌ی ایجاد شده خوب نیست]
بالاخره به آزمایشگاه رسیدم و با سرعت ماشین رو گوشه‌ای پارک کردم و پیاده شدم. کارت شناسایی‌م رو به مامور نشون دادم که سرش رو تکون داد و وارد ساختمون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : *Soheyla*

NEGIN BARZAN~

نویسنده انجمن
سطح
33
 
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
30,343
امتیازها
64,873
مدال‌ها
19
سن
20
  • #3

با عجله از خونه بیرون اومدم و سوار ماشینم شدم. سوییچ رو داخلش انداختم و استارت زدم. پام رو محکم روی پدال گاز گذاشتم که احساس کردم پدال زیر پام خورد شد. به ساعت ماشین نگاه کردم که 10 دقیقه گذشته بود. از لای ماشین‌ها لایی می‌کشیدم و بی اهمیت به بوق بوق و فحش‌هایی که می‌خوردم، سرعت ماشین رو بیشتر کردم.[شروع شما خوب نیست! یک شروع کاملاً کلیشه‌ای که شخصیت نگران دیر رسیدن به سرکارش هست و مشغول لایی کشیدن، می‌تونین شروع بهتری داشته باشین از یک مکان بهتر با موضوع بهتر، گره‌ی ایجاد شده خوب نیست]
بالاخره به آزمایشگاه رسیدم و با سرعت ماشین رو گوشه‌ای پارک کردم و پیاده شدم. کارت شناسایی‌م رو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : NEGIN BARZAN~
عقب
بالا