نیلو تو پارت دوم یا سوم رمانم، اونجایی که نوشته بودم حسنی ( واقعا مدیرمونه) مثلا مشاور و مدیر، من اونجا رو بدسوتی دادم. معینی( معاونمون) گفت رمانت رو برام بفرست که بزارم تو گروه مدرسه و بچهها بخونن؛ گفتم باشه و اومدم همینی که تو سایت هست رو براش کپی پیست کردم و تمام. ساعت ۱۱ شب تازه یادم اومد که ای وای سوتی دادم بدجور