بدترین سوتی که تو عمرت دادی چی بوده؟

  • نویسنده موضوع Fati.r
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 26
  • بازدیدها 1,723
  • کاربران تگ شده هیچ

مرسانا

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
24/11/18
ارسالی‌ها
401
پسندها
10,283
امتیازها
28,173
مدال‌ها
2
سطح
0
 
  • #11
سر کلاس دینی داشتم کنفرانس میدادم به جای مادر شیرده گفتم مادر شیرخوار حالا هیچ کس چیزی نگفت دبیرمون گفت دوباره این تیکه رو بگو دوباره گفتم کلاس رفت روهوااا بعدشم کل مدرسه فهمیدن
الان روزایی که دینی داریم دبیر دینیمون میگه چطوری مادر شیرخوار
 

فندق

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
20/7/18
ارسالی‌ها
376
پسندها
8,218
امتیازها
28,673
مدال‌ها
4
سطح
0
 
  • #12
یه‌بار جلو همه گفتم راستی مامان عمو.....چه تاریخی شوهرش دادیم؟؟؟
 
امضا : فندق

مرسانا

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
24/11/18
ارسالی‌ها
401
پسندها
10,283
امتیازها
28,173
مدال‌ها
2
سطح
0
 
  • #13
یه بارم سال نهم تو دفتر بودم زنگ تفریحم بود
به معاون مدرسمون گفتم بهم یه خودکار بده گفت نمیدم اما داد بعد منم بلند داد زدم این مرد عمل عملی کیه
یعنی تا آخر سال روح معلمام شاد بود
 

فندق

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
20/7/18
ارسالی‌ها
376
پسندها
8,218
امتیازها
28,673
مدال‌ها
4
سطح
0
 
  • #14
پسرعموم تازه نامزد کرده بود دختره هم فامیل بود و بیش از حدم لاغر بود مهریه هم هشتصد تا سکه تعیین کرده بودن
خلاصه اوضاع ناجوری بود منم هی حرص می خوردم تا اینکه عمو کوچیکم همونی که عشخمه گفت دختره گفته چندتا سکه؟
هیشکی چیزی نگفت منم گفتم اندازه ی وزنش
حالا از این شانس خوشگلم شوهرش پشت سرم بود.
 
امضا : فندق

yas..

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
19/12/18
ارسالی‌ها
7
پسندها
196
امتیازها
983
سطح
0
 
  • #15
دم گوش مدیر مدرسمون باصدای بلند بش گفتم چه گوهی میخوری

یه بار دیگه هم تو مدرسه یه کتاب دستم بود همینجوری تو هوا میچرخوندمش یه دفه یچی گف شترقق برگشتم دیدم خورده تو صورت مدیر
 
امضا : yas..

مریم شاهین

رفیق جدید انجمن
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
6/5/17
ارسالی‌ها
63
پسندها
1,071
امتیازها
6,613
مدال‌ها
1
سن
23
سطح
0
 
  • #16
همین امشب سر سفره شام عطسه زدمو تمام محتویات دهنم ریخت بیرون
 

marmar

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
9/12/18
ارسالی‌ها
8
پسندها
229
امتیازها
3,603
سن
23
سطح
0
 
  • #17
ايفونو برداشتم گفتم بسم الله الرحمن الرحيم
 
امضا : marmar

فندق

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
20/7/18
ارسالی‌ها
376
پسندها
8,218
امتیازها
28,673
مدال‌ها
4
سطح
0
 
  • #18
اقا یه بار جوگیر شدم خواستم از این اصطلاحات رمانا استفاده کنم
شب پنجشنبه بود همه‌داشتیم برنامه‌می ریختیم واسه فردا که بریم کوه
خلاصه اینکه یکی از پسرعموهام می خواست منو عمه م رو که یک روحیم در‌ دو جسم و به هیچ وجه از هم جدا نمیشیم رو از هم جدا کنه
گیر سه پیچ داده بود بهمون.
منم خواستم‌از اون اصلاحه هست که میگه رانندگی بلد نیستی برو یابو سواری
خواستم تغییرش بدم و مفهوم رو برسونم گفتم برو تو شهر ماشین یابوکش هست سوار شو!!!



به معنی کلمه اگر دقت کنین می فهمین که....

بگذریم :\
 
امضا : فندق

فندق

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
20/7/18
ارسالی‌ها
376
پسندها
8,218
امتیازها
28,673
مدال‌ها
4
سطح
0
 
  • #19
مهمونی بود همه سر سفره شام بودیم با کلی لوس بازی واسه خودم دوغ ریختم کوفت کنم خیر سرم.

چنان با ناز و عشوه فوتش می کردم که.....
انا لله و انا الیه راجعون!
مهمونی هم حسابی شلوغ بود!!!
 
امضا : فندق

MehrDãd.K

کاربر سایت
کاربر سایت
تاریخ ثبت‌نام
28/4/17
ارسالی‌ها
1,234
پسندها
70,680
امتیازها
61,573
مدال‌ها
27
سطح
43
 
  • #20
داشتم می رقصیدم که دیدم دبیرم دم دره ... مشکل از اونجا بود یک من با اقا رو در بایستی شدید داشتم دو، خجالتم نمی کشید همینجوری زل می زد به ادم تا قشنگ از رو بره . :tongueym:

یه بارم تو چت روم به اون شلوغی، مدیرای ارشد اونجا هم انلاین بودن، میرم رو با ک نوشتم /: دیگ مشخصه چه گندی زدم :| /: :/ :/ /: :/ :/ /: /:


بدتریناش نبود، فقط اینا رو یادم اومد یهو
 
عقب
بالا