دوستانی که گفتن غرور..
به نظرم شما تو 70 سالگیت اونقدر پخته شدی که دیگه غرور واست مهم نیس.
ولی اون موقع هر لحظه یاد عشق دوران جونیت میوفتی و حسرت میخوری که شاید اگر میگفتم اوضا خیلی بهتر بود.. و این اما و اگر ها یک عمر آزارت میده.. ولی اگر بگی و نه بشنوی با خودت میگی من گفتم اون نخواست و بعد ها خیالت آسوده اس که حداقل تلاشی کردی..
.
البته این دیدگاه منه..
اولا که عشق، این عشقی که طرف نمیدونه بگه یا نگه و اینا نیست! این دوست داشتنه یا کشش. عشق حقیقی یعنی دیوانگیای که روزبهروز بدون معشوق بمیره و زنده بشه، حتی اگه اون دوسش نداشته باشه یا باهاش کار نادرستی کنه. اصلا اهمیتی نداره! چون عشق واقعی یعنی دیوانگی و جنون.
اگه این عشقو میگی که هیچی، این نمیدونه غرور چیه اما اگه کشش رو میگی، بستگی به رفتار و احساس طرف داره. اگه فرد لایقی بود غرور دیگه کار نمیکنه اینجا، اگه نه لایق نبود و به درد بلمثال من نمیخورد، هیچی دیگه احساس کشش رو سرکوب میکنم
بنظرم نه برعکس...نه خیلی دوری کرد که احساس کنه که نمیخوایش، نه خیلی خودت رو بهش بچسبونی که حس کنه میخوای اویزونش بشی. تعادل رو باید برقرار کرد. وقتش هم که برسه، دو طرف به هم بگن بهتره، اگر به زبون آورده نشه، پشیمونیهایی رو به بار میاره که چندی بعد سودی نداره.
بنظرم نه برعکس...نه خیلی دوری کرد که احساس کنه که نمیخوایش، نه خیلی خودت رو بهش بچسبونی که حس کنه میخوای اویزونش بشی. تعادل رو باید برقرار کرد. وقتش هم که برسه، دو طرف به هم بگن بهتره، اگر به زبون آورده نشه، پشیمونیهایی رو به بار میاره که چندی بعد سودی نداره.