متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شاعر‌پارسی اشعار محمدحسین بهجت تبریزی (شهریار)

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,456
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #31
رندم و شهره به شوریدگی و شیدایی
شیوه‌ام چشم چرانی و قدح پیمایی


عاشقم خواهد و رسوای جهانی چه کنم
عاشقانند به هم عاشقی و رسوایی

خط دلبند تو بادا که در اطراف رخت
کار هر بوالهوسی نیست قلم فرسایی

نیست بزمی که به بالای تو آراسته نیست
ای برازنده به بالای تو بزم آرایی

شمع ما خود به شبستان وفا سوخت که داد
یاد پروانه پر سوخته بی پروایی

لعل شاهد نشنیدیم بدین شیرینی
زلف معشوقه ندیدیم بدین زیبایی

کاش یک روز سر زلف تو در دست افتد
تا ستانم من از او داد شب تنهایی

پیر میخانه که روی تو نماید در جام
از جبین تابدش انوار مبارک رایی

شهریار از هوس قند لبت چون طوطی
شهره شد در همه آفاق به شکرخایی

[COLOR=rgb(221, 42...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,456
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #32
در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی


هر کس آزار من زار پسندید ولی
نپسندید دل زار من آزار کسی

آخرش محنت جانکاه به چاه اندازد
هر که چون ماه برافروخت شب تار کسی

سودش این بس که بهیچش بفروشند چو من
هر که با قیمت جان بود خریدار کسی

سود بازار محبت همه آه سرد است
تا نکوشید پی گرمی بازار کسی

من به بیداری از این خواب چه سنجم که بود
بخت خوابیدهٔ کس دولت بیدار کسی

غیر آزار ندیدم چو گرفتارم دید
کس مبادا چو من زار گرفتار کسی

تا شدم خوار تو رشگم به عزیزان آید
بارالها که عزیزی نشود خوار کسی

آن که خاطر هوس عشق و وفا دارد از او
به هوس هر دو سه روزیست هوادار کسی

لطف حق یار کسی باد که در دورهٔ ما
نشود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,456
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #33
ای غنچه خندان چرا خون در دل ما می‌کنی
خاری به خود می بندی و ما را ز سر وا می‌کنی


از تیر کجتابی تو آخر کمان شد قامتم
کاخت نگون باد ای فلک با ما چه بد تا می‌کنی

ای شمع رقصان با نسیم آتش مزن پروانه را
با دوست هم رحمی چو با دشمن مدارا می‌کنی

با چون منی نازک خیال ابرو کشیدن از ملال
زشت است ای وحشی غزال اما چه زیبا می‌کنی

امروز ما بیچارگان امید فردائیش نیست
این دانی و با ما هنوز امروز و فردا می‌کنی

ای غم بگو از دست تو آخر کجا باید شدن
در گوشه میخانه هم ما را تو پیدا می‌کنی

ما شهریارا بلبلان دیدیم بر طرف چمن
شورافکن و شیرین سخن اما تو غوغا می‌کنی

•شهریار•
 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,456
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #34
تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم
روزی سراغ وقت من آئی که نیستم


در آستان مرگ که زندان زندگیست
تهمت به خویشتن نتوان زد که زیستم

پیداست از گلاب سرشکم که من چو گل
یک روز خنده کردم و عمری گریستم

طی شد دو بیست سالم و انگار کن دویست
چون بخت و کام نیست چه سود از دویستم

گوهرشناس نیست در این شهر شهریار
من در صف خزف چه بگویم که چیستم

•شهریار•
 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,456
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #35
شبست و چشم من و شمع اشکبارانند
مگر به ماتم پروانه سوگوارانند


چه می‌کند بدو چشم شب فراق تو ماه
که این ستاره شماران ستاره بارانند

مرا ز سبز خط و چشم مستش آید یاد
در این بهار که بر سبزه می‌گسارانند

به رنگ لعل تو ای گل پیاله‌های ش*ر..اب
چو لاله بر لب نوشین جویبارانند

بغیر من که بهارم به باغ عارض تست
جهانیان همه سرگرم نوبهارانند

بیا که لاله رخان لاله‌ها به دامن‌ها
چو گل شکفته به دامان کوهسارانند

نوای مرغ حزینی چو من چه خواهد بود
که بلبلان تو در هر چمن هزارانند

پیاده را چه به چوگان عشق و گوی مراد
که مات عرصه حسن تو شهسوارنند

تو چون نسیم گذرکن به عاشقان و ببین
که همچو برگ خزانت چه جان نثارانند

به کشت سوختگان آبی ای سحاب کرم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,456
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #36
به خاک من گذری کن چو گل گریبان چاک
که من چو لاله به داغ تو خفته‌ام در خاک


چو لاله در چمن آمد به پرچمی خونین
شهید عشق چرا خود کفن نسازد چاک

سری به خاک فرو برده‌ام به داغ جگر
بدان امید که آلاله بردمم از خاک

چو خط به خون شبابت نوشت چین جبین
چو پیریت به سرآرند حاکمی سفاک

بگیر چنگی و راهم بزن به ماهوری
که ساز من همه راه عراق میزد و راک

به ساقیان طرب گو که خواجه فرماید
اگر ش*ر..اب خوری جرعه‌ای فشان بر خاک

ببوس دفتر شعری که دلنشین یابی
که آن دل از پی بوسیدن تو بود هلاک

تو شهریار به راحت برو به خواب ابد
که پاکباخته از رهزنان ندارد باک


•شهریار•
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,456
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #37
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی‌شوی که ببینی چه می‌کشم


با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

•شهریار•
 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,456
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #38
•تک بیت‌های شهریار•

صفایی بود دیشب با خیالت خلوت ما را
ولی من باز پنهانی تو را، هم آرزو کردم


***

پیوند جان جداشدنی نیست ماه من
تن نیستی که جان دهم و وارهانمت
 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,456
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #39
کاروان آمد و دلخواه به همراهش نیست
با دل این قصه نگویم که به دلخواهش نیست


کاروان آمد و از یوسف من نیست خبر
این چه راهیست که بیرون شدن از چاهش نیست

ماه من نیست در این قافله راهش ندهید
کاروان بار نبندد شب اگر ماهش نیست

خواهم اندر عقبش رفت و بیاران عزیز
باری این مژده که چاهی بسر راهش نیست

•شهریار•
 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,456
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #40
•تک بیت‌های شهریار•

شباب عمر عجب با شتاب می گذرد
بدین شتاب خدایا شباب می گذرد


***


گر حال مرا حبیب پرسد، گویید
بیمار غمت را نفسی هست هنوز…
 
آخرین ویرایش
امضا : ~naz

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا