نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

دنباله دار چالش رمانی

  • نویسنده موضوع ChakavaK
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 42
  • بازدیدها 1,524
  • کاربران تگ شده هیچ

Death Stalker

هنرمند انجمن
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,173
پسندها
155,824
امتیازها
80,673
مدال‌ها
30
  • #21
رمان‌های عاشقانه زیاد نخوندم!
اما برای فانتزی و تخیلی به نظرم نبرد بین خیر و شیر دیگه قدیمی شده. با اینکه رمان خودم همین شکلی هست اما شاید نبرد جدیدی رخ بده که بین خیر و شر نباشه و به نظرم مخاطب‌های زیادی رو جذب میکنه
 
آخرین ویرایش
امضا : Death Stalker

AYDA HOSSINY

کاربر فعال
سطح
33
 
ارسالی‌ها
749
پسندها
39,012
امتیازها
58,773
مدال‌ها
22
  • #22
اقا اومدم یه ریز کلیشه‌ی دیگه بگم برم.
میشه دختراتون موقع دیدن پسرا کپ نکنن بشینن انالیزش کنن؟ جان من نکنین اینکار و.
میشه همه‌ی مردا سیگاری نباشن بعد طرف عاشق ترکیب بوی سیگار و عطرش بشه؟ من دود سیگار که بهم می خوره تا دوساعت حالت تهوع دارم این اسگول بازیا چیه اخه؟
میشه دختره انگار معتادا راه به راه نفس عمیق نکشه عطر طرف رو بو کنه بعد طرف بفهمه پوزخند بزنه؟
چرا همه‌ی دخترا توی رمان‌ها شال می پوشن؟ یه بار مقنعه بپوشن، یه بار روسری بپوشن، چادرم که ماشالا وجود خارجی نداره.
محض رضای خدا من یه دختر با دین و ایمان توی این رمانا ندیدم. بابا ۹۰ درصد کشور ایران مسلمون هستنا.
میشه هی شخصیت‌هاتون رو اخر رمان نفرستین کما؟ از بالا خبر دادن ظرفیت تکمیله یه راه دیگه برای اسگول کردن خواننده پیدا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : AYDA HOSSINY

Ghazal Mohammadi

نویسنده افتخاری
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,657
پسندها
14,660
امتیازها
35,373
مدال‌ها
22
  • #23
با سلام و عرض ادب
اهم! این میون یک چیزایی جا افتاد. این حکایت خونه ی دوبلکس و عمارت بزرگ از کجا میان؟! نمیشه آپارتمانی باشه؟ چرا همه کارخونه دارن؟ حالا نمیشه بابای طرف کارمند باشه؟! یا اینکه من بعضی رمانارو دیدم دختره وضع مالیش خوب نیست ولی هردفعه یک چیزی می پوشه. ماشینم که کلی ماشین نسبتا خوب هست مثلا هیوندا، سراتو، اکسنت و... اکثر پسرا بنز، بوگاتی ، بی ام دبلیو دارن اینا ماشین نیستن ؟! دختراهم که چی دارن؟ آفرین اکثر جاها پراید دربه داغون دارن.پسرا هم تو سن ۲۷ -۲۸سالگیم کارخونه یا شرکت دارن. مهندسم هستن. :610183-8172b8bf1ddaab85b88dcedb84985554:
بیایم یکم جلوتر، خانواده ی دختره یک موردی واسشون پیش میان میرن جایی، بین این ه‍مه آشنا و نزدیک میان مسئولیت دختره رو میدن به پسری که دخترشون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Ghazal Mohammadi

MARUL

کاربر فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
511
پسندها
1,698
امتیازها
11,873
مدال‌ها
11
  • #24
امضا : MARUL

Sara_D

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,320
پسندها
16,683
امتیازها
39,073
مدال‌ها
24
  • مدیر
  • #25
دختره به ماشین پسره می‌زنه، پسره هم کوه غرور! دختره رو ناک اوت می‌کنه، دختره هم غیضی میشه می‌زنه یه بلایی سرش میاره که معمولاً اون بلا، ریختن قهوه‌ست! =/
بعضی از این پسرهای توی رمان انقدر قهوه دوست دارن که نگو! اون هم تلخِ تلخ! بابام یه بار قهوه تلخ خورد دیگه نخورد. گفت این زهره ماری‌ها چیه! داییم هم به بار تلخش رو خورد، (بدون شکر یا شیر) تهوع گرفت دیگه نخورد=/ توی کل اعضای خانواده ما کسی نیست که قهوه تلخ نخورده باشه و حالش بد نشه. واقعاً به بعضی‌ها باید گفت «این‌ها رو از کجا میاری؟!»
ها، بعد یکی مزاحم دختره میشه پسره هم میره دخلش رو میاره!
پسره همیشه خوش هیکل و قد بلند و ورزشکاریه، و صد البته خرپول!
قبلاً عاشق شده عشقش ولش کرده.
:108: ننویسین. اگه قرار باشه این‌طوری بنویسین،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Sara_D

NEGIN BARZAN~

نویسنده انجمن
سطح
33
 
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
30,354
امتیازها
64,873
مدال‌ها
19
  • #26
قسمت اول: دختره از خواب ناز یا با جیغ پامیشه یا با سطل آب یخ! من نمی‌دونم این سکته نمی‌کنه! بخدا وقتی مامانم بغل گوشم جیغ می‌کشه، تا سه روز سر درد دارم!
بعدم دیرش شده، تندتند لباس میپوشه، از نرده سرررر می‌خوره! وای وای! یکی بگه نمیشه حالا سر نخوری مث آدم بیای پایین آیا؟؟؟ یا مثلا پله نداشته باشه؟؟ بعد حالا ننه باباش تو آشپزخونن و دارن صبحونه می‌خورن و ننه‌ش هم خیلی با دخترش خوبه و هم و اذیت می‌کنن! بعد میره سوار کوپه‌ش میشه و میخواد بره دانشگاه، یه ماشین که از قضا بوگاتی(یکییییی بهم بگه بوگاتی مگه تو ایران هستتتتت؟؟؟ به کجا چونین شتابان) هم هست، از کوچه می‌پیچه و این دخترمون هم چون دنبال اهنگ بوده، تِپ، می‌خوره به ماشین پسره‌!!! حاااالا، جنگشون شروع میشه، یکی این میگه یکی اون، یکی این...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : NEGIN BARZAN~

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,224
پسندها
16,616
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • #27
خب سلام سلام من امدم با نقدهام
خب تا الان داشتم بیشتر نقد رمان‌های زیبای دانشگاهی رو می‌نوشتم براتون ولی الان من آمدم وای وای خب امدم نقد رمان‌های بسی زیبای عاشقانه‌ی ازدواج اجباری رو براتون بنویسم
داستان ما از اونجایی شروع میشه که دختر زیبا و فرشته‌ی قصه که از قضا به اسکارلت جوهانسون جنیفر گفته زکی توی محله فقیر نشینی زندگی می‌کنه که تمام لات و لوتای محل رو خانم نظر دارن و با چشماشون دختر قصه رو می‌خورن حالا اینجا فاجعه‌ی بسیار بزرگی رخ میده به نام اسم که انقدر عجیب که حد نداره اسم هایی مثل توتیا تامارا تیلاو پادمیرا این آخریه که گفتم دارو نبودا اسم بود بعد دختره مادر نداره باباش ورشکسته شده بدهی بالا آورده و پدر دختره مجبور میشه دختررو که تک دختر هست و بده به این آقا پسر دوست داشتنیمون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

Mahtab Rezayat

کاربر نیمه فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
680
پسندها
7,944
امتیازها
22,873
مدال‌ها
16
  • #28
کلیشه چیه؟ یه چیز تکراری رو استفاده کردن میشه کلیشه
با مثال بگو: مثلا توی همه رمانا کلیشه شده که دختره خیلی خوشگله، بعد یه پسر از قبل عاشقش بوده این ردش کرده بعدش یه نفر دیگه عاشقش میشه و اینم با اون یه نفره ازدواج صوری میکنه و اون پسره که قبلا عاشق دختره بوده، سعی میکنه پسر جدیده رو بکشه. یا مثلا توی اکثر رمانا، دختر یا پسره خونش دوبلکسه! یکم واقع بین باشید!
یه پیشنهاد که کلیشه نویس نباشیم: ذهن هر آدمی، یه ایده متفاوت داره. هرکس میتونه از خودش ایده بنویسه و به نظرم کسی که خودشو باور نداره از روی دیگران کپی میکنه
 
امضا : Mahtab Rezayat

NEGIN BARZAN~

نویسنده انجمن
سطح
33
 
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
30,354
امتیازها
64,873
مدال‌ها
19
  • #29
خب سلام سلام من امدم با نقدهام
خب تا الان داشتم بیشتر نقد رمان‌های زیبای دانشگاهی رو می‌نوشتم براتون ولی الان من آمدم وای وای خب امدم نقد رمان‌های بسی زیبای عاشقانه‌ی ازدواج اجباری رو بکنم رو براتون بنویسم
داستان ما از اونجایی شروع میشه که دختر زیبا و فرشته‌ی قصه که از قضا به اسکارلت جوهانسون جنیفر گفته زکی توی محله فقیر نشینی زندگی می‌کنه که تمام لات و لوتای محل رو خانم نظر دارن و با چشماشون دختر قصه رو می‌خورن حالا اینجا فاجعه‌ی بسیار بزرگی رخ میده به نام اسم که انقدر عجیب که حد نداره اسم هایی مثل توتیا تامارا تیلاو پادمیرا این آخریه که گفتم دارو نبودا اسم بود بعد دختره مادر نداره باباش ورشکسته شده بدهی بالا آورده و پدر دختره مجبور...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : NEGIN BARZAN~

MehrnazParsa

کاربر فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
419
پسندها
1,743
امتیازها
11,273
مدال‌ها
13
  • #30
وای وای وای خدااااااااا
فقط این‌که دخترِ میره خدمتکار میشه و بعد از کلی بی‌محلی دیدن و بی‌توجهی دیدن از پسرِ عاشقش میشه.
بعد تازه پسرِ همسرم داره.
این چه اسیدی بود دیگه:648314-d18ae5246291866d416d447f52bdf0bf::610183-8172b8bf1ddaab85b88dcedb84985554:
 
امضا : MehrnazParsa

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا