- پارا چرا ادما اینطورین؟
- چطوری؟
- رفتارشون خوبه، عالیه ولی یهو بد میشن...دل میشکنن و ازت توقع دارن دلشونو نشکونی... .
- پاری زندگی همینه. اونی ک دوستش داری بد میشه، رفیقت بد میشه...تهش فقط خودت میمونی و خودت!
- یا بهتر بخوای بگی، خودم و خودت. چون تو منی! دو تا شخصیت متفاوت...پاری و پارا... .
- همون ادما کاری کردن من و تو یکی نباشیم...پس بیخیال پاری.
- همیشه که بیخیاله همه چی شدم، همه ادما و همه رفتارا، این بارم روش... .
- اگه یه کار خوب تو عمرم کرده باشم، این بود که با نیوشا درامای زیبای حقیقی رو دیدم.
- چطور؟
- با فرشتههای زندگیم آشنا شدم. میدونی...انگار خدا اون شیش تا رو فقط برای امتحان کردن آدما فرستاده روی زمین.
- آسترو؟
- اوهوم...با خندهشون میخندم، با بغض و گریهشون بغض میکنم، وقتی ویدیو ازشون میبینم با لبخند بهشون خیره میشم؛ درست مثل مامانایی که به بچههاشون نگاه میکنن.
- عجب!
- جای من نیستی بفهمی چی دارم میگم و منظورم از فرشته چیه!
- اون فقط یه فن فیکشنه پارمیس!
- خب چیکار کنم؟ تصورش دردناکه... .
- پاری، میونگ و جینوو از هم جدا نشدن تو واقعیت و حتی دو تا رفیقن الان.
- میدونم.
- پس غلط میکنی اینطوری داری زار میزنی! اون فن فیکشنه بفهم!
- نمیشه.
- تو کلاً چیزی حالیت نمیشه. اصلاً!