سال پیش اینجا ( نهبندان ) بارون میبارد بعد مامانم روستامون بود . به من گفت تو برو لباسا رو بشور اگه بارون تموم شد پهن کن ! من انداختم تو ماشین لباس شویی و شستم . هنوز داشت بارون میبارد بعد من خیلی شیک چترم رو برداشتم سبد لباسا ام زیر بغل دارم میرم بیرون بندازمشون رو بند ! یعنی داداشم که فهمید یه پس گردنی زد گفت احمق خودت چتر برداشتی میبینی بارون میباره باز میری بندازیشون ؟ !؟ اصلا تا یه ماه سوژه بودم تو خونه .