عشق یعنی اینکه در کلاس نشستن و بی حواص از معلم که درس را قطع کرده و به من نگاه می کند می اید پیشم و به کتاب نگاهی می اندازد وقتی که دستش را روی شانه ام حس کردم به خودم امدم و گفت:انقدر در درس غرق شده ای که حواصت به من نیست؟ اما یادت باشد که اسمش قسمتی از درس نیست که اینگونه محو ان شده ای
عشق یعنی تب و کابوس شبانه
یعنی مجنون شدن
فرهاد شدن
خسرو شدن
و تو لیلی و شیرینی هستی که پای این عشق کابوس می بینی
من عاشق شدم...نه عاشق مجنون...نه فرهاد...و نه خسرو
من عاشق خدا شدم...هیچ عشقی شیرین تر از عشق خدا نیست
عاشقتم اهورای من