من جای دوری نرفتهام
تو اما باز هم نیستی
رو به این کوچههای تاریک
باز هم پنجره را بستی
من جاماندهام از رویا
از حرف و شعر و ترانه
من باز هم بی تو مجهولم
اتفاقی بیدلیل و بهانه
من خاکستری رنگم
دور از چشمهای دریاییت
ابری که پیوسته میبارد
مجنون آغوش رویاییت
با من مدارا کن
ای نبض امروز و فردا
ای شفا بخش اکسیری
ای سرآغاز حسن و تماشا
تا هوای تو راهی نیست
تا غروب اندوه جدایی
تا لمس شمشادی عطرت
تا طلوع ماه مهربانی