متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه یک دقیقه مطالعه

  • نویسنده موضوع حسنا(هکرقلب)
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 212
  • بازدیدها 7,920
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

حسنا(هکرقلب)

کاربر فعال
سطح
3
 
ارسالی‌ها
1,509
پسندها
14,699
امتیازها
42,373
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #121
#پاراگراف_کتاب

به یاد یک روز صبح افتادم که در تنه ی درختی، پیله ای را یافته بودم ، درست در آن دم که پروانه قشر پیله را دریده و آماده ی بیرون پریدن بود. مدت مدیدی انتظار کشیدم ، اما پروانه زیاد درنگ می‌کرد و من شتاب داشتم. خشمگین بر آن خم شدم و با نفسم شروع به گرم کردن آن کردم. بیتابانه پیله را گرم کردم و معجزه با آهنگی تندتر از آنچه در طبیعت روی می‌دهد در برابر چشمان من روی داد. پیله باز شد و پروانه در حالی که خود را می‌کشید از آن بیرون خزید و من وحشتی را که در آن دم احساس کردم هرگز از یاد نمی‌برم ،بالهای پروانه هنوز باز نشده بود و او با تمام نیروی جسم نحیف و لرزانش می‌کوشید که آن‌ها را از هم بگشاید. من بر او خم شده بودم با نفسم کمکش می‌کردم ،ولی بیهوده بود. بلوغی صبورانه لازم بود و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : حسنا(هکرقلب)

حسنا(هکرقلب)

کاربر فعال
سطح
3
 
ارسالی‌ها
1,509
پسندها
14,699
امتیازها
42,373
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #122
#پاراگراف_کتاب

سکوت دشوار است وقتی میان چند نفر حاکم می‌شود که هر کدام حرفی ناگفته زیر زبان دارند.
در چنین احوالی اگر آدم‌ها به یکدیگر نگاه هم بکنند٬ سعی می‌کنند توی چشم‌های‌شان حرفی خوانده نشود. احساسات پیچیده و پر تناقض، درون آدمی همان نیست که در لحظه‌ای و در لفظی بیان می‌شود. برعکس٬ می‌تواند چنان لفظ و لحظه‌ای پوششی باشد برای در حجاب کردن همان‌چه در باطن آدم می‌گذرد.
آن‌چه ما هستیم٬ آن‌چه می‌بینیم و می‌شنویم و می‌گوییم و می‌پنداریم٬ همه‌اش آیا یک فرض نیست؟

#بنی_آدم
#محمود_دولت_آبادی
 
امضا : حسنا(هکرقلب)

حسنا(هکرقلب)

کاربر فعال
سطح
3
 
ارسالی‌ها
1,509
پسندها
14,699
امتیازها
42,373
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #123
#پاراگراف_کتاب

یکی از شاخصه های عصر ماشین این است که اکثر آدمها گمان می کنند اگر کاری را به انجام برسانند خدمتی کرده اند، برای همین کارشان که تمام شد، از خودشان راضی می شوند! دکتر جراحی اش را می کند، قاضی سر وقت حکم اش را می دهد. کارمند کار ارباب رجوع را بررسی می کند، خلاصه همه طبق مقررات به وظایف خودشان عمل می کنند. حالا اینکه نتیجه کلی چه می شود، اصلا فرقی نمی کند. این دیگر به ما ربطی ندارد، چرا که هیچ کدام از آنها به تاثیر کلی تک تک کارهای کوچک اشراف ندارند و اصلا هم نمی خواهند داشته باشند. در نتیجه تاثیر کلی کارها فقط دامن یک نفر را می گیرد، آن هم کسی نیست جز همان دردمند بدبخت؛
بقیه وظیفه شان را انجام داده اند...!

#بعضی_ها_هیچ_وقت_نمی_فهمند
✍ #کورت_توخولسکی
 
امضا : حسنا(هکرقلب)

حسنا(هکرقلب)

کاربر فعال
سطح
3
 
ارسالی‌ها
1,509
پسندها
14,699
امتیازها
42,373
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #124
#پاراگراف_کتاب

تنها یک مساله ی فلسفی واقعا جدی وجود دارد و آن هم خودکشی است. تشخیص اینکه زندگی ارزش دارد یا به زحمت زیستنش نمی ارزد در واقع پاسخ صحیحی است به مساله ی اساسی فلسفه. باقی چیزها، مثلا اینکه جهان دارای سه بعد و عقل دارای نه یا دوازده مقوله است مسائل بعدی و دست دوم را تشکیل می دهند. این ها بازی است. نخست باید پاسخ سوال قبلی را داد...!

#افسانه_سیزیف
✍ #آلبر_کامو
 
امضا : حسنا(هکرقلب)

حسنا(هکرقلب)

کاربر فعال
سطح
3
 
ارسالی‌ها
1,509
پسندها
14,699
امتیازها
42,373
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #125
#پاراگراف_کتاب

گفت: سی سال بود تا مرا آرزوی حج بود و از پاره دوزی سیصد و پنجاه درم جمع کردم. امسال قصد حج کردم تا بروم. روزی سرپوشیده ای که در خانه است حامله بود، مگر. از همسایه بوی طعامی می‌آمد.
مرا گفت: برو و پاره ای بیار از آن طعام. من رفتم به در خانه همسایه. آن حال خبر دادم. همسایه گریستن گرفت و گفت: بدانکه سه شبانروز بود که اطفال من هیچ نخورده بودند، امروز خری مرده دیدم، بار از وی جدا کردم و طعام ساختم، بر شما حلال نباشد.
چون این بشنیدم آتش در جان من افتاد. آن سیصد و پنجاه درم برداشتم و بدو دادم و گفتم: نفقه اطفال کن که حج ما این است.

#تذکرة_الاولیا
#عطار_نیشابوری
 
امضا : حسنا(هکرقلب)

حسنا(هکرقلب)

کاربر فعال
سطح
3
 
ارسالی‌ها
1,509
پسندها
14,699
امتیازها
42,373
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #126
#پاراگراف_کتاب

هنگامی که کودک بودم با آسمان، حشرات، دریا، باد، یعنی همه آنچه میدیدم یا لمس میکردم یکی میشدم. باد سینه داشت، دست داشت و نوازشم میکرد.
گاهی عصبانی میشد و با من مخالفت میکرد و نمیگذاشت راه بروم، زمانی بر زمینم میزد.
برگ تاک ها را میکند، موهایم را که مادرم با دقت شانه کرده بود آشفته میکرد، دستمال را از سر همسایه مان آقای دیمیتروس میقاپید و دامن پنلوپ زن او را بالا میبرد.
دنیا و من هنوز از هم جدا نشده بودیم اما آهسته آهسته خود را از آغوش او بیرون آوردم. او در کناری ایستاد و من هم کناری دیگر و جنگ آغاز شد...!

#گزارش_به_خاک_یونان
#نیکوس_کازانتزاکیس
 
امضا : حسنا(هکرقلب)

حسنا(هکرقلب)

کاربر فعال
سطح
3
 
ارسالی‌ها
1,509
پسندها
14,699
امتیازها
42,373
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #127
#پاراگراف_کتاب

می‌گویند گاهی عشق دو انسان نسبت بهم می‌میرد این درست نیست.
عشق نمی‌میرد تنها اگر آنچنان که باید لایق و شایسته‌ی آن نباشید شما را ترک می‌گوید و می‌رود.
عشق نمی‌میرد خود آدم است که می‌میرد.
عشق به مانند دریایی‌ست اگر لایق آن نباشید، اگر باعث تعفن آن شوید، شما را به جایی پس خواهد زد تا بمیرید.
آدم که آخرش می‌میرد، منتها من دلم می‌خواهد غرق در دریا بمیرم...

#نخلهای_وحشی
✍ #ویلیام_فاکنر
 
امضا : حسنا(هکرقلب)

حسنا(هکرقلب)

کاربر فعال
سطح
3
 
ارسالی‌ها
1,509
پسندها
14,699
امتیازها
42,373
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #128
#پاراگراف_کتاب

همواره با این تجربه رو به رو میشوم و هربار هم سعی میکنم که آن را انکار کنم، به رغم وضوح و روشنی اش نمیخواهم آن را باور کنم؛ اینکه اغلب مردم فاقد وجدان فکری هستند. بسیاری از اوقات حتی فکر کرده ام که اگر دارای این وجدان باشیم حتی در داخل شلوغ ترین شهرها خود را تنها و میان بیابان حس میکنیم.
هرکس به شما به چشم بیگانه ای نگاه میکند، ترازوی خود را به کار می اندازد و این یکی شما را بد و آن یکی شما را خوب مینامد؛ هیچکس از اینکه به او بگویید وزنه های ترازویش توخالی است از شرم سرخ نمیشود.

#حکمت_شادان
✍ #فردریش_نیچه
 
امضا : حسنا(هکرقلب)

حسنا(هکرقلب)

کاربر فعال
سطح
3
 
ارسالی‌ها
1,509
پسندها
14,699
امتیازها
42,373
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #129
#پاراگراف_کتاب

به طورکلی فرزانگان همه ی دوران ها پیوسته یک چیز را گفته اند و سفیهان که در همه ی اعصار اکثریت عظیم را تشکیل می دهند همواره عکس آن عمل کرده اند و از این پس نیز چنین خواهد ماند...!

#در_باب_حکمت_زندگی
✍ #آرتور_شوپنهاور
 
امضا : حسنا(هکرقلب)

حسنا(هکرقلب)

کاربر فعال
سطح
3
 
ارسالی‌ها
1,509
پسندها
14,699
امتیازها
42,373
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #130
#پاراگراف_کتاب

شکست مرد که در می‌رسد، مردانه‌تر آن است که چون چنار بشکند که زندگانی جایی دارد و مرگ هم جایی.
وقتی که زندگانی شایسته، دست رد به سینه‌ی مرد گذاشت، پس خوشا مرگ...! من و تو زندگانی را شیرین و شایسته دوست داشته‌ایم، پس مرگ را هم شایسته می‌خواهیم.
مرگ پلشت، سزاوار زندگانی ِپلشت است، چون که نکبت زندگانی پلشت را خون هم نمی‌تواند بشوید.

#کلیدر
✍ #محمود_دولت_آبادی
 
امضا : حسنا(هکرقلب)
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا