نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

نقد همراه نقد همراه رمان افسونگر وحشی من | بانوی شهریوری/توسط شورای نقد

N.Karevan❀

نویسنده انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
592
پسندها
15,436
امتیازها
35,373
مدال‌ها
25
  • نویسنده موضوع
  • #1
~بسم رب النور~

IMG_20210302_234904_390.jpg


با سلام خدمت نویسنده محترم!
"نقد همچون آیینه‌ی نگرش ماست، بنگرید آیینه‌ی وجودیت را"
رمان "افسونگر وحشی من" پس از خواندن تمامی پست‌ها، بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا کمی صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود و داخل تاپیک قرار گیرند.
پس از مطالعه نقدها، موظف هستید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در زمینه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : N.Karevan❀

sogol~R

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
817
پسندها
11,236
امتیازها
29,073
مدال‌ها
18
  • #2
#6

آروم آروم (آروم‌آروم. کلماتی مثلِ کم‌کم، یکی‌یکی، بند‌بند، نم‌نم و غیره باید نیم‌فاصله داشته باشن.) از پشت بهش نزدیک شدم (،) صبر کن ببینم داره ماشین ناز می‌کنه؟
- بزن بریم رفیق (.) (می‌تونی این‌جا یه صفتی به ماشینش بدی که یه‌جورایی دلیل علاقه‌ش مشخص بشه‌؛ برای مثال: “بزن بریم رفیقِ قدیمی“ یا “رفیق گرونم.“)
نتونستم (“در برابرِ چهره‌ی (حالتِ) ...ش ساکت باشم.) ساکت باشم.“ برای توصیفات بیشتر جای خالی رو با نسبتِ مورد نظرت پر کن؛ یا حالت باشه یا چهره و... .)
- نچ نچ نچ (!) کسی با...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : sogol~R
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] mel mel

sogol~R

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
817
پسندها
11,236
امتیازها
29,073
مدال‌ها
18
  • #3
#7

- آره (.)
- حاضر شو (ساعت .... ) میام دنبالت.
- باشه، بای.
نمی‌دونم چرا امشب همه قطع می‌کنن. (!) با شکوفه زیاد حال نمی‌کنم برای همین معمولی باهاش می‌حرفم (.) روحیه نازکی داره (،) مثل شیشه آلمانی، (؛) تقی به توقی (خورد) شکست (؛) والا. (!)
خب نوبت نوبته یاسمنه (.) (چتر باز)...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : sogol~R
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] mel mel

sogol~R

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
817
پسندها
11,236
امتیازها
29,073
مدال‌ها
18
  • #4
#8

یعنی میشه یک روز (یک‌روز) همه چی (همه‌چی) درست بشه. (؟)
میشه مامان و بابا سرشون به سنگ بخوره و برگردن (؟) یا این که (این‌که) مهتاب تغیر (تغییر) کنه، (؟) می‌دونم اگر مامان و بابا هم برگردن (،) مهتاب نمی‌بخشتشون.
به حضور کسی نیازه. دیگه حالم از این زندگی داره بهم می‌خوره. یک مرد که حداقل دوستم داشته باشه (،) ولی من به هیچ کس [COLOR=rgb(252, 161...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : sogol~R

sogol~R

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
817
پسندها
11,236
امتیازها
29,073
مدال‌ها
18
  • #5
#9

- بچه‌ها بیخیال، کی پایه است (پایه‌ست) با یکم شیطنت؟ الی پایه ای؟ (پایه‌ای؟)
الی: آره برو که بریم.
کنار هم راه می‌رفتیم.
چشم‌مون به یک اکیپ پسر افتاد.
- واو چه میمون.
هر کدومشون به یک حیوان شبیه بودن! بدون توجه به اونا با دستم ضرب گرفتم.
- الی، شکی بپرین وسط!
یک آهنگ شاد گذاشتم، اونا هم شروع کردن به قر دادن. اون گله حیوان هم این (عین) کورها نگاهمون می‌کردن .
بعد دو ساعت رقص (،) (البته اونا رقصیدن من طبل زدم(.)) خودم رو روی چمن ها (چمن‌ها) ولو کردم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : sogol~R

A.TAVAKOLI❁

کاربر خبره
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,942
پسندها
94,544
امتیازها
77,384
مدال‌ها
55
  • #6
پست‌ دوازدهم

(از آنجایی که کارکترها به یک مخمصه دچار شده‌اند، هرچند کوچک، بهتر می‌شد اگر یک آشفتگی ظریف و گم کردن دست و پا بینشان حس شود. به جای اینکه دیالوگ.ها پشت سر هم نوشته شود بهتر است حالت‌ها را مثل چرخاندن نگاه بین هم، به هم پیچاندن دست‌ها و... را توصیف کنید. )
به سمت بچه‌ها رفتم.
- هیچ‌کدوم از شماها کسی رو نداره زنگ بزنیم پول بیارن؟
شکی: مامان بابای من که نیستن اصلاً.
الی: منم که مامان بابام خواب‌اند (خوابن) زنگ بزنم دیگه نمی‌ذارن بیام باهاتون.
- یاسی تو چی؟
سرش رو پایین انداخت. ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : A.TAVAKOLI❁

A.TAVAKOLI❁

کاربر خبره
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,942
پسندها
94,544
امتیازها
77,384
مدال‌ها
55
  • #7
پست سیزدهم

سری تکون داد. (برای کامل بودن پاراگراف بندی خطوط را کامل کنید‌)
بهار: داخله.
رفتم داخل مغازه نگاهم به مردی افتاد که کمی چاق بود پوستی گندمی با چشمان قهوه‌ای موهای جوگندمی کم‌پشتی داشت. (ظواهر را خیلی سریع و مسلسل‌وار توصیف کردید، مراوده‌ی مهتاب و مرد کوتاه نیست پس می‌توانید این توصیفات را همراه با تشبیه‌ها در لا به لای دیگر بخش‌ها بگنجانید‌)
پشت سرش رفتم.
- ببخشید آقا!
باتعجب به سمتم برگشت. (رنگ نگاه و برخورد در وهله اول را توصیف کنید.)
مرد: بله خانم امری داشتین؟...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : A.TAVAKOLI❁

A.TAVAKOLI❁

کاربر خبره
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,942
پسندها
94,544
امتیازها
77,384
مدال‌ها
55
  • #8
پست چهاردهم

(همانطور که گفته شد توصیف احساسات در این بخش که یک فلش بک است ضیف واقع شد. حس پس زده شدن و غم تنهایی خصوصاً در کودکی باید بیان گیراتری داشته باشد. از ترکیب کلمات بهره بگیرید.)
به سمت هومن رفت. (ظواهر هومن را در حد ظریفی توصیف کنید. مطابق با فهم‌ یک کودک )
- بابایی بابای خوشگلم بیا با هم بازی کنیم.
هومن با خشم به ترنم خیره بود که در حال باختن بود بالگد (بین کلمات یک فاصله کامل قرار دهید. با لگد)[COLOR=rgb(199, 21...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : A.TAVAKOLI❁

A.TAVAKOLI❁

کاربر خبره
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,942
پسندها
94,544
امتیازها
77,384
مدال‌ها
55
  • #9
پست پانزدهم

با حالت چندشی از اون مکان دور شدم.
از دور به بهار خیره شدم داشت برای دوستاش شکلک در می‌آورد، من موندم این کی می‌خواد بزرگ بشه.
نزدیک رفتم و سرد گفتم: (برای بیان سرد، خنثی بودن را وصف دهید. تنی که کرخت است، چشمان بی‌روح و صدایی آرام و سرد به سردی وزش باد.)
- دارم می‌رم.
بهار: کجا؟
- دارم می‌رم خونه بخوابم شاید کمی آرامش داشته باشم، تو هم با من میای چون حوصله ندارم دوباره (این واژه را حذف کنید، دوبار در جمله تکرار شده است) این همه راه رو دوباره برگردم.
بهار: تو برو من باید برم اول دوستام رو برسونم خونه‌شون.
سوار ماشینم شدم، چشم‌هام...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : A.TAVAKOLI❁
عقب
بالا