هیچ کدام صحیح است.
بابا اینا واسه باکلاساست من نه وجدانم اجازه میده چیز میز بشکنم (در اصل اگر بشکنم مامانم میاد از پلک دارم میزنه) و نه اونقدر خلم که تو خونهای که دو نفر دیگه هم توش زندگی میکنن بلند بلند فحش بدم. (بابا عین این رمان کلیشهایها اتاقا عایق صدا که نیست آدم تو خوابم حرف بزنه از تو حال میشنون.)
تنها کاری که آرومم میکنه اینه که چشمام رو ببندم و تصور کنم با اون کفشای پاشنه میخی مامانم در حال لگد پرانی توی طحال و معده و سیرابی شیردون طرفم.