شب نشینی شب نشینی با نویسنده افتخاری سمیه رضایی(گندم) | ویژه برنامه نوروزی انجمن یک رمان

[سمیه رضایی(گندم)]

سلام و خسته نباشید. عیدتون مبارک
سوالم اینه که شده تا حالا کسی شما رو از نوشتن منع کنه و بگه که اصلا خوب نمی‌نویسد؟ در این موقع شما چیکار میکنید و ناامید میشید؟
و دوم اینکه برای تقویت نوشتنتون چیکار کردید؟

سلام، سلامت باشید و نوروز شما هم مبارک
بله، حتی به خاطر دارم که عزیزی خطاب به اولین نوشته‌های من(رمان هم‌آوا) گفته بودن که این رمان حتی قابلیت رفتن روی سایت(سایتی که در اون برهه درش فعالیت می‌کردم) نداره چه برسه به چاپ؟! همین‌قدر تند و کمی توهین آمیزتر! شده که از اطرافیان هم نقدهای تند و تیزی شنیده باشم اما این‌ها هیچوقت و هیچوقت و هیچوقت باعث نشدن که حتی یک روز نوشتن رو کنار بذارم!
هرگز ناامید نشدم! همیشه به قدر یک روزنه دلم...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[سمیه رضایی(گندم)]

سلام
وقتتون به خیر
عیدتون مبارک
خواستم راجع به اولین کارتون، سختی‌هاش و...
برامون صحبت کنید.
مچکرم

سلام جانا، اوقاتتون بخیر و نوروز شما هم مبارک
اولین رمان من که اصلا نمی‌شه اسمش رو رمان گذاشت، در واقع ترکیبی از کلمات و جملاتی عامیانه بود که نه محتوا داشت و نه هدفی و تفکری پشتش وجود داشت چرا که بنده خیلی ناگهانی و بی هیچ تجربه و یا اطلاعاتی به تعبیری به این حرفه پرتاب شدم و بعد تازه فهمیدم که ای داد بی‌داد! چقدر کم می‌دونم! چه راه درازی پیش رو دارم و چقدر غافل بودم!
نوشتن اون داستان گرچه مغلوط و فضاحت‌بار اما سختی‌هایی هم به همراه داشت اما من دشواری کار رو زمانی فهمیدم که اولین اثر جدیم، سنگلاخ رو شروع کردم...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[سمیه رضایی(گندم)]

سلام وقت بخیر
چطور برای رمان اجتماعی گره پیدا می‌کنید؟

سلام، اوقاتتون بخیر
قبل‌تر گفته بودم که با کلیت شروع می‌کنم و جزئیات در حین نوشتن خودشون میان. بنده از اون دست نویسنده‌هایی هستم که با پلات جلو نمیرم و نوشتن پلات ذهنم رو محدود می‌کنه‌. یک کلیت؛ آغاز، اوج و پایان به همراه اتفاقات اصلی رو مشخص می‌کنم و داستان شروع می‌شه. گره‌ها خودشون میان و خودشون باز می‌شن! راه حل خاصی برای این کار وجود نداره یا لااقل بنده سراغ ندارم. تمامی اتفاقات خیلی آنی به ذهنم خطور می‌کنن و هر آن که احساس کنم ذهنم خسته‌ست با استراحت و مطالعه این خستگی رو برطرف می‌کنم چرا که همه چیز در اونجا اتفاق میوفته.

 

[سارا مرتضوی]

سلام سمیه جون عیدت مبارک
از کی نویسندگی رو شروع کردی و ایده ها را چگونه پیدا میکنی؟>
میدونی چه اتفقاتی میفته یا فی البداهه مینویسی؟
چقدر زمان میذاری برای نوشتن؟
از کی شروع کردی؟

 

[سمیه رضایی(گندم)]

سلام سمیه جون عیدت مبارک
از کی نویسندگی رو شروع کردی و ایده ها را چگونه پیدا میکنی؟>
میدونی چه اتفقاتی میفته یا فی البداهه مینویسی؟
چقدر زمان میذاری برای نوشتن؟
از کی شروع کردی؟

سلام جانا، نوروز شما هم مبارک
از حدود سه سال قبل، در سن بیست و دو سالگی پا به این عرصه گذاشتم.
در پاسخ به سوالات قبلی پاسخ این سوال رو هم داده بودم اما مجدد خدمتتون عرض می‌کنم. بنده با یک کلیت؛ آغاز، اوج، پایان و یک سری اتفاقات اصلی شروع می‌کنم و جزئیات در خلل داستان خودشون هویدا می‌شن.
در هفته چند روز می‌نویسم و معمولا باقی روزها مطالعه می‌کنم.

 

[سارا مرتضوی]

ایا خونوادت رمانهاتو خوندن؟

 

[ِSHAB]

سلام چطور خلاصه رمان رو بنویسیم که مخاطب رو جذب بکنه

 

[سمیه رضایی(گندم)]

ایا خونوادت رمانهاتو خوندن؟

به غیر از پدرم که چند صفحه‌ای از سنگلاخ رو خوندن، باقی خانواده خیر.

 

[سمیه رضایی(گندم)]

سلام چطور خلاصه رمان رو بنویسیم که مخاطب رو جذب بکنه

سلام جانا
مقدمه آخرین تلاش یک نویسنده برای جذب مخاطبه‌.
یک مقدمه‌ی خوب باید با موضوع داستان و ژانر همخوانی داشته و از نظر زیبایی دارای جذابیت کافی باشه. نه کوتاه و نه خیلی بلند باشه.

 

[sogol~R]

سلام عزیز

خواستم بدونم وقتی که جایی در پیرنگ داستان گیر می‌کنید چطوری می‌فهمید چطوری باید ادامه‌ش بدید؟
یه شخصیت‌پردازی خوب چه ویژگی‌ای داره؟
از نظر خودتون بهترین اثرتون چیه و چرا اون بهتره؟