شاعر‌پارسی اشعار آرزو نوری

  • نویسنده موضوع سَنا
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 4
  • بازدیدها 171
  • کاربران تگ شده هیچ

سَنا

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,049
پسندها
27,805
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
30
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
تو آدم برفی بودی
با صورتی بی روح
و چشمانی
که به سیاهی شب
باز می شدند

روزهای برفی
حرف از ماندن می زدی
روزهای آفتابی
حرف از رفتن​
 
امضا : سَنا

سَنا

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,049
پسندها
27,805
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
30
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
بهار بی تو
بهار نیست
هفت سین واژگونه ای است
که سین های آن
مثل دندانهای مرده
بیرون زده است ...

بهار بی تو
سرآغاز ناچاری است
سال کبیسه ای
که از کوچه می گذرد
و نمی داند چگونه به پایان برسد​
 
امضا : سَنا

سَنا

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,049
پسندها
27,805
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
30
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
از گندم‌زارها که می‌گذرم
دست‌ام به خوشه‌هاست
دلم با تو
از خیابان که می‌گذرم
یاد تو با من است
چشم‌ام به چراغ راهنما
راه که می‌روم با منی
کندتر از من قدم برمی‌داری
زودتر از من
به خانه می رسی ...​
 
امضا : سَنا

سَنا

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,049
پسندها
27,805
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
30
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
همه جا قفس می فروشند!
حتی در استانبول
بین اتاقم و میدان تقسیم
میله ها ایستاده اند
نمی توانم خوشبخت باشم
و بهانه های کوچک
رویای مرا
خراب می کنند​
 
امضا : سَنا

سَنا

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,049
پسندها
27,805
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
30
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
تهران
همیشه مسافر است
با چمدانی در دست
از این اتوبان
به آن اتوبان​
 
امضا : سَنا

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا