صیدِ بیابان سَر از کمند بپیچد / ما همه پیچیده در کمندِ تو عمدا
هیچ حیوانِ شکاری ای پذیرای کمند نمی شود و سر از آن می پیچد . اما ما صیدِ رامی هستیم که به عمد ، خود را در کمند تو اسیر می کنیم . یعنی ما مشتاقانه و آگاهانه اسیر توایم .
صید = شکار ، آنچه بگیرند از وحش و جز آن عمدا = از روی قصد و نیت ، به طور ارادی و اختیاری
طایرِ مسکین که مِهر بست به جایی / گر بکُشَندش نمی رود به دگر جا
پرنده مسکین وقتی به جایی دل بست مثل دل بستن کبوتران به حرم ، دیگر حتی به قیمت جانش هم حاضر نیست به جای دیگری برود . ما دل بستۀ توایم و تا پای جان ایستاده ایم .
طایر = پرنده مسکین = ضعیف و ناتوان ، بیچاره و درمانده
غیرتم آید شکایت از تو به هر کس / دردِ اَحبّا نمی برم به اَطبّا
غیرتم قبول نمی کند که از تو پیشِ دیگران شکوه کنم . بنابراین دردی را که دوستان موجب آن هستند ، برای درمان به طبیبان عرضه نمی دارم .
غیرت = رشک و حسد ، قهر و خشم ، در اصطلاح ، کراهت داشتن مشارکت دیگری است در عشق و از لوازم عشق ، که هم متعلق به عاشق و هم متعلق به معشوق می باشد . عرفا قایل به غیرت الهی هستند و تعابیر گوناگونی از آن دارند احبّا = جمع حبیب به معنی دوستان اطبّا = جمع طبیب
برخیِ جانت شوم ، که شمعِ افق را / پیش بمیرد چراغدانِ ثریّا
فدای جانت گردم ، درست همان طور که چراغدان ثریا ، یعنی خودِ خوشۀ پروین ، پیش مرگ خورشید می گردد .
برخی شدن = فدا و قربان شده افق = آسمان ، کرانۀ آسمان چراغدان = هر جایی که در آن چراغ گذارند تا از باد و باران محفوظ محفوظ ماند در اینجا به معنی مطلقِ چراغ است ثریا = پروین ، مجموعه ای از شش یا هفت ستاره کوچک درخشان در صورت فلکی ثور که در ادبیات معمولا آن را به گردنبند یا خوشۀ انگور ( خوشۀ پروین ) تشبیه می کنند . ( فرهنگ اصطلاحات نجومی )
– در این بیت ثریا به چراغدان تشبیه شده است . سعدی در اینحا عاشق را به ستارۀ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
گر تو شکرخنده آستین نَفِشانی / هر مگسی طوطی ای شوند شکرخا
اگر تو که شکرین می خندی ، برای راندن مگس ها ، یعنی مدعیان سودجو از گردِ خویش ، آستین نفشانی . هر مگسی خود را طوطی شکرخایی می پندارد .
شکرخنده = معشوقی که دارای لبخند شیرین است آستین فشاندن = به حرکت درآوردن آستین شکرخا = کسی که شکر بخورد یا بجَوَد . در اینجا صفت طوطی است که شیرین سخن است