متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دنباله دار بزرگترین شیطنت دوران بچگیت چی بود؟؟؟؟

  • نویسنده موضوع 81fati
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 60
  • بازدیدها 2,521
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

81fati

کاربر نیمه فعال
سطح
2
 
ارسالی‌ها
381
پسندها
12,482
امتیازها
50,673
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #1
patch2image (1).jpg
 
امضا : 81fati

81fati

کاربر نیمه فعال
سطح
2
 
ارسالی‌ها
381
پسندها
12,482
امتیازها
50,673
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #2
1- زنگ خونه مردومو میزدم وفرار می کردم
البته کار های دیگه ای هم می کردم مثلا بردن رو میزی و...
 
امضا : 81fati

KãrMãW

مدیر بازنشسته
سطح
8
 
ارسالی‌ها
1,313
پسندها
26,629
امتیازها
58,173
مدال‌ها
10
  • #3
۸البته نصف گزینه های دیگه هم هست
وقتی می رفتیم مسافرت می رفتم با سنگ توی سر قوچ ها می زدم و فرار می کردم و........
 
امضا : KãrMãW

KãrMãW

مدیر بازنشسته
سطح
8
 
ارسالی‌ها
1,313
پسندها
26,629
امتیازها
58,173
مدال‌ها
10
  • #4
با دوستامم که تلفنی حرف میزنم توی گوشی فوت می کنم حتی الان هم از این کار ها زیاد م کنم:)
 
امضا : KãrMãW

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
سطح
48
 
ارسالی‌ها
13,757
پسندها
128,110
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
  • #5
7
یا مثلا جلو دخترای پر افاده فامیل با پسرا ترقه مینداختیم ،خرچنگ میگرفتیم مینداختیم ، لاستیکای ماشین فامیل رو پنچر میکردیم که بیشتر بمونن (اون موقع ها 7یا8 ساله بودم ته تهشم خیلی کوچیک شیش سالم بود.)
الا زیاد یادم نیست .
 
امضا : SHIRIN.SH

_MAEDEH_

کاربر انجمن
سطح
13
 
ارسالی‌ها
255
پسندها
4,412
امتیازها
23,673
مدال‌ها
14
سن
21
  • #6
۴ :batting_eyelashes: البته خیلی کم

با این که خیلی نگذشته ولی دیگه یادم نمیاد ...:batting_eyelashes:
 
امضا : _MAEDEH_

zeinab z

کاربر فعال
سطح
16
 
ارسالی‌ها
735
پسندها
8,836
امتیازها
31,973
مدال‌ها
17
سن
24
  • #7
5
 
امضا : zeinab z

Deli_D

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
692
پسندها
19,084
امتیازها
46,373
مدال‌ها
20
  • #9
دختر عمم رو خیلی کتک میزدم یه بار به حدی بوده که از بالا داخل یک استخر بدون اب انداختمش تا دوهفته بیهوش بود
زنگ درخونه مردمو میزدم ...لاستیک پنجرمیکردم ...روی دیوارها نقاشی میکشیدم ...به یکی زنگ میزدم فوت میکردم اونم دوتا
.
..
از دار و ندار دنیا یک عمه دارم اونم اسمش فریاد هست هرزمان که زنگ میزد یا میومد داد میزدم اهای فریاد فریاد عمه فریاد با ایل و تبارش داره میاد
یک بارم موهای خالمو تو خواب با قیچی از ته بافت موهاشو قیچی کردم ...
..
.واین داستان همچنان ادامه دارد
 

☆^دوستدار_زندگی^☆

مدیر بازنشسته
سطح
6
 
ارسالی‌ها
1,389
پسندها
31,876
امتیازها
69,173
مدال‌ها
5
  • #10
یه بار پرنده همسایه رو که نمیتونست پرواز کنه رو پرت کردم بالا بام
سیدی های بازی فوتبال یکی از پسرای فامیل و شکستم گرونم بودن اون زمان
تو روستا به پشت گوسفندا لگد میزدم و الفرار
روسری یکی از اقوام که پشت سرم بد گفته بود جوهری کردم بعدشم با قیچی به جونش افتادم.!
...
 
امضا : ☆^دوستدار_زندگی^☆
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا