متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شاعر‌پارسی اشعار فرهاد حسن‌زاده

  • نویسنده موضوع Kim.Zahra
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 11
  • بازدیدها 317
  • کاربران تگ شده هیچ

Kim.Zahra

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,465
پسندها
6,510
امتیازها
27,173
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #1

شاید روزی پنجره را ببندم​

و تصویر تو بماند​

آنجا​

پشت پنجره
کنار کلاغ‌هایی که روی سیم​

سال‌هاست در انتظار عکاس​

لبخند می‌زنند​

شاید...​

 
امضا : Kim.Zahra

Kim.Zahra

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,465
پسندها
6,510
امتیازها
27,173
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #2
پیدا نمی‌شود
چیزهایی پنهان است و من می‌دانم
پیدا نمی‌شود
روزهایی که با موهای سپید هم‌اندازه است
پیدا نمی‌شود
طعم کودکیِ خرما با هسته‌های فلسفی‌اش
پیدا نمی‌شود
پرنده‌ای که دنبال صدای جیرجیر چرخ‌وفلک تیر خورد
پیدا نمی‌شود
روح عکسی که لای کتاب دینی افسرد
آه، پیدا نمی‌شود
پیدا نمی‌شود و من پنهان شده‌ام
میان این حس عجیبی که می‌دانم
هیچ جای دنیا پیدا نمی‌شود
 
امضا : Kim.Zahra
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] SAN.SNI

Kim.Zahra

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,465
پسندها
6,510
امتیازها
27,173
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #3
مدادم
جوانه زده امسال
مثل گندم
مثل ماش
کنار سفره‌ی هفت سین
تو هم بودی ای کاش!
***
باور نمی کنم این همه سنگ
این همه ساحل
این همه ماسه
در خواب من رخنه کرده باشند
باور نمی کنم این آواز را
از لبان ملتهب تو
که نثار می کنی به باد.
 
امضا : Kim.Zahra
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] SAN.SNI

Kim.Zahra

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,465
پسندها
6,510
امتیازها
27,173
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #4
سوار شو!
این قطار همان است که باید می‌بود
همان که بایست تو را به من می‌رساند
از پس سا‌ل‌ها تاخیر و... تردید و... ترمز
همان که ویرگولی چرخ‌هایش را به تردید واداشت
سوار شو!
تو همانی که باید می‌بودی
نوشداروی شیرین سال‌های تلخ و تردید و تاخیر
حالا مثل همیشه
آغوش ایستگاه باز است
و می‌دانم که می‌دانی
جمله‌های عاشقانه‌ ویرگول ندارند
و شعرهای ما بی‌نقطه تمام می‌شوند
 
امضا : Kim.Zahra
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] SAN.SNI

Kim.Zahra

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,465
پسندها
6,510
امتیازها
27,173
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #5
دوباره صدایم کن
دوباره که باشم
و بگویم با اشک
با اشک و شک
هستم
دوباره صدایم کن
خدا را چه دیدی
شاید این دفعه باشم
 
امضا : Kim.Zahra
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] SAN.SNI

Kim.Zahra

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,465
پسندها
6,510
امتیازها
27,173
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #6
كمی باران براي گونه‌هايت مي‌فرستم
كمی هم از سرانگشتان خيسم
براي چتر موهاي سياهت
نگو دير است باران
هواي گريه دارم
***
بالاترين شاخه
خورشيد را می‌بوسد
لبش تب‌خال می‌زند
و سيب متولد می‌شود
 
امضا : Kim.Zahra
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] SAN.SNI

Kim.Zahra

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,465
پسندها
6,510
امتیازها
27,173
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #7
بيا دوباره كلاغ شويم
بال در بال هم
نقطه‌ای سياه
بر بوم بی‌كران برف
***
پنجشنبه خدا خوابيده بود
و من گناه كوچكی كردم
به شما گفتم «تو»
***
هلهله ی آسمان
بارش برف بر شانه های تو
عروس من باش
 
امضا : Kim.Zahra
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] SAN.SNI

Kim.Zahra

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,465
پسندها
6,510
امتیازها
27,173
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #8
احساس می‌کنم می‌توانم
تمام شیشه‌های شکسته را بچسبانم
تمام شیشه‌های شکسته‌ای که
سنگ آشوب تو شکست
به شفای دست‌های من شک نکن!
***
بی تو
شعر یخ می‌زند
توی دست‌های نانوا
بی شعر
من کبود می‌شوم
در خیابان‌های ماتم زده از سرما
حتی کنار آتش دوره‌گردها
 
امضا : Kim.Zahra
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] SAN.SNI

Kim.Zahra

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,465
پسندها
6,510
امتیازها
27,173
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #9
خیال کردم آبی می‌شوم
وقتی جرعه‌ای از دریا بنوشم
سیاه شدم
وقتی آب از سرم گذشت
***
مترسك جان!
چاي سرد شد
چرا نمی‌‌نشينی؟
تا به كی ايستاده بر آستانه‌ی دشت؟
با كفش‌های آغشته به خاك
كه درخت هم اگر بود ريشه دوانده بود.
مترسك جان!
امسال با گنجشک‌ها كاری نداشته باش
و كلاغ‌ها و بلدرچين‌ها و كبک‌ها
كمی بنشين
كنار سفره‌ی نان و پنير و سبزی
و گوش كن به لهجه‌ی شيرين باد
وقتی
به گوش درخت‌ها ترانه می‌خواند.
 
امضا : Kim.Zahra
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] SAN.SNI

Kim.Zahra

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,465
پسندها
6,510
امتیازها
27,173
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #10
اين همه غرور
شايسته‌ی ميله‌ی پرچم است
نازنين
كوتاه بيا
كوتاه‌تر
می‌خواهم ببوسمت.
***
پدر باغچه را آب می‌كارد
چشم به غوره‌های نورس
در انتظار انگور
من پژمرده از بی‌نگاهی
در اتاقی كه پنجره‌اش
گم شده پشت داربست انگور
 
امضا : Kim.Zahra
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] SAN.SNI

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا