باران بارید
از نیمه های آبان گذشته ایم
اناری را مک مک زنان نوبر کرده ایم
بچه های دیگران را تا مدرسه بدرقه کرده ایم
برایشان غصه خورده ایم
به درختان طلایی دماوند گفته ایم زیبا
برای درختان قهوه ای تهران اسمی نگذاشته ایم
باد را شنیده ایم
پیچیده در لولاها و درزها
در کهنه گی خانه ی تازه مان
به کج شدگی آفتاب بر گلدان هایمان نگاه کرده ایم
با ساقه های گشنیز به سمتش رفته ایم
با بوی عود رقصیده ایم
با شلغم ها و چغندرها دوست شده ایم
به بلبل های خرما در باران فکر کرده ایم
به آنها بعد از باران فکرکرده ایم
به آنها در آبان فکر کرده ایم
به آنها در آواز اناری که مک مک کرده ایم
فکر کرده ایم
باران بارید
شدید وسخت
وپاییز
آنچنان که باید
حیاط را شست