متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شاعر‌پارسی اشعار هدی حدادی

  • نویسنده موضوع Kim.Zahra
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 12
  • بازدیدها 303
  • کاربران تگ شده هیچ

Kim.Zahra

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,465
پسندها
6,510
امتیازها
27,173
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #11
چه خوب که آدم های باهوشی هستند

چه خوب که بلدند فکر کنند

یک چیز رابا یک چیز دیگر قاطی کنند

و یک چیزی به دست بیاورند

که روی موش ها جواب بدهد

روی میمون ها جواب بدهد

بعد آن ادم باهوش ها
آن یک چیز را گردالی گردالی می کنند

رنگی می کنند

می گذارنش توی جعبه و به ما می فروشند

چه خوب که ما کار می کنیم

پول در می اوریم

و آن یک چیز را می خریم

وشب ها

وقتی توله های همسایه بالایی

روی سرمان یورتمه می روند

وقتی دزد گیر ماشین همسایه تا صبح بوق بوق می کند

وقتی بولدوزر همسایه گود برداری می کند

آن را با کمی آب قورت می دهیم

تا بتوانیم کپه مرگمان را بگذاریم

تا بتوانیم نشنویم

نبینیم و یک کم از هوش برویم

زنده باد علم

زنده باد کلونازپام!
 
امضا : Kim.Zahra

Kim.Zahra

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,465
پسندها
6,510
امتیازها
27,173
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #12
عجب هوای دل انگیز دودی صافی ست

چه سرفه گاه بزرگی ،چه وضع کش بافی ست

چه قدر آدمک چشم خالی اینجا هست

چه دست های درازی ،چه چرک شفافی ست

دوباره عید می آید به باغ باران خور

همین که هستی و هستم برای من کافی ست
 
امضا : Kim.Zahra

Kim.Zahra

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,465
پسندها
6,510
امتیازها
27,173
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #13
قطرات بیچاره ی آب

از روی ظرف ها رد می شوند

و هزاران لکه ی ریز و درشت را

با خود تا فاضلابی دووووور....حمل می کنند

ظرف ها را می شویم

زمین را می شویم

لباس ها را می شویم

میوه ها را می شویم

و به قطره های لکه دار آب فکر می کنم

تو از راه می رسی

و لکه ی دیگری رانشانم می دهی

خفته بر پیشانی ام

پنهان از چشم من

پیدا در چشم تو
 
امضا : Kim.Zahra

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا