متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دیالوگ نویسی تمرین دیالوگ نویسی | پروین امیرکافی کاربر انجمن یک رمان

پروین امیرکافی

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
194
پسندها
1,515
امتیازها
10,013
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #1
- من از توضیح دادن خسته شدم!
- توضیح ندی نمی‌تونی ثابت کنی بی‌گناهی.
- خب ثابت نشه. من حتی بی‌گناه بودن یا نبودنم برای خودمم اهمیت نداره؛ چه برسه به بقیه.​
 
آخرین ویرایش
امضا : پروین امیرکافی

پروین امیرکافی

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
194
پسندها
1,515
امتیازها
10,013
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #2
- حیف کنارت نبودم.
- اونایی که بودن چی‌کار کردن مثلاً؟
- منو در حد اونا می‌بینی؟
- نه! من همه رو در حد نامردیاشون می‌بینم.
- از من نامردی دیدی؟
- هه! نه ولی از بقیه هم اولش ندیده بودم. زمان بگذره، موقعیتش پیش بیاد، چشمت چیزی که چشمای منم دنبالشه رو بگیره، تو هم نامردی می‌کنی. عین بقیه!​
 
امضا : پروین امیرکافی

پروین امیرکافی

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
194
پسندها
1,515
امتیازها
10,013
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #3
- دست خودم نبود عاشق چشمای زاغش شدم.
- فرق عاشق با آدمی مثل تو همینه. من چون عاشقش بودم، اون دوتا گوی خمار رو زاغ می‌دیدم.​
 
امضا : پروین امیرکافی

پروین امیرکافی

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
194
پسندها
1,515
امتیازها
10,013
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #4
- من بدجور غافل‌گیر شدم! تو چرا انقدر ریلکسی؟
- من غافل‌گیری زیاد داشتم؛ دیگه بهش عادت کردم.​
 
امضا : پروین امیرکافی

پروین امیرکافی

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
194
پسندها
1,515
امتیازها
10,013
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #5
- لیلی احساس پوچی نمی‌کنی؟
- چطور؟
- آخه هر چی تلاش کردی بسازی، خرابش کردن.
- نمی‌دونم! من دیگه حتی همون حسم ندارم. بالاخره احساس پوچی‌ هم یه احساسه.
- نمی‌خوای از این ظالما انتقام بگیری؟
- نه! به انتقام که فکر می‌کنم توی لیست، اول اسم خودمه که در حق خودم بیشترین ظلم رو کردم.​
 
آخرین ویرایش
امضا : پروین امیرکافی
عقب
بالا