پیچوندن که خوراکمه
یع سری لو رفتم که خودم گفتم که کیف پیچوندن بیشتر شه
رفته بودیم شهرستان یه روستا با دخترخالم بودم اون منو پیچوند رفت وسطی منم نامردی نکردم پیچوندم با بالام سه روز نیومدم
به قول خودم صفاسیتی خونه اونور تا دلتون بخواد خوردم و اشامیدم بعد اومدم گفتم رفته بودم عشق حال فک کردم از وسطی نیومدی