من به تمام جوانبش فکر کردم. فقط اون قسمتش که نمیدونم بعد از خودم چی میشه و دیگه هیچ خبری از دنیا گیرم نمیاد و دیگه هیچ وقت کسایی رو که میشناختم نمیبینم میترسم. خیلی دلم تنگ میشه، بقدری که بعدش باید پاشم و یه دل سیر همه رو نگاه کنم و به همشون بگم که خیلی دوسشون دارم. و اینجا هم تموم نمیشه، دوباره و دوباره هر وقت بهش فکر میکنم دلم تنگشون میشه. از خدا میخام بعد از مرگ بزاره تا همیشه پیششون بمونم اینجوری صورتاشون یادم نمیره و دلم تنگ نمیشه.