متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دنباله دار تاحالا شده خیلی عمیق به اینکه یه روزی میمیری وخاکت میکنن فکرکنی.از تصورش بترسیِ.؟

  • نویسنده موضوع Tranom
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 32
  • بازدیدها 888
  • کاربران تگ شده هیچ

Pari.F

نو ورود
سطح
5
 
ارسالی‌ها
29
پسندها
537
امتیازها
2,590
مدال‌ها
4
  • #31
تاحالا شده خیلی عمیق به اینکه یه روزی میمیری وخاکت میکنن فکرکنی.از تصورش بترسیِ.؟
من خودم بارها وقتی خبر فوت کسی میشنوم یا داستان وفیلم دراین باره میبینم .خیلی وحشت زده میشم وگریه ام می گیرهحتی تصورشم سخته اما این یه حقیقت تلخی که همه تو هرسنی تجربش میکنند
فکر کردم عمیق و جاتون خالی کلی تدارکات اینا هم چیدم ...
ولی بترسم؟!نه مرگ حقه و همه یروز میرن دیگه
 

L.latifi❁

ناظر رمان
سطح
14
 
ارسالی‌ها
961
پسندها
7,144
امتیازها
22,873
مدال‌ها
16
سن
23
  • #32
نه، فقد از این میترسم که توشه نبرده باشم باخودم...
 
امضا : L.latifi❁

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,541
پسندها
20,252
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #33
همیشه سعی کردم جوری تصورکنم که شاید یروز بیشتر عمر نداشته باشم
وهمینطور،شاید سال‌های زیادی زندگی خواهم کرد،تا انسان خوبی بشم.
پس خوف ورجاء...ترس وامیدواری...همیشه بامنه*
 

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا