متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

انگیزشی ~ انگیزشی های Faezeg.kazemi ~

  • نویسنده موضوع کاظمی
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 556
  • بازدیدها 9,113
  • کاربران تگ شده هیچ

کاظمی

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,782
پسندها
6,239
امتیازها
27,173
مدال‌ها
14
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #221
زندگی بعضی وقتها گیج ڪننده‌ست

غم لازمه تا شادی را بفهمی

سر و صدا لازمه تا قدر سڪوت را بدانی

و نبودن لازمه تا واسه بودن
ارزش قائل بشی
 
امضا : کاظمی

کاظمی

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,782
پسندها
6,239
امتیازها
27,173
مدال‌ها
14
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #222
محبت
تنها کلیدیست
که بی هیچ بهانه ای
هر قفلی
را باز می کند
شیشه ها
شکستنی ست
زندگی گذشتنی ست
این فقط
محبـت است
که همیشه ماندنیست
 
امضا : کاظمی

کاظمی

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,782
پسندها
6,239
امتیازها
27,173
مدال‌ها
14
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #223
به دنبــال خوبــی باشیم

در هـر اتفاقی، چه خـوب چه بـد
به دنبال حداقل یک نکته مثبت باشیم
حتمــا وجود دارد ...
این را تمرین کنیم و بنویسیم هر
روز اتفاقات خوبی که
برامون رخ می‌دهد را بنویسیم
یا در ذهن مرور کنیم...
در پایان روز خواهیم دید....
که زندگی آنقدر هم که فکر می‌کردیم
سخت نیست...

زندگیتون پر باشه از اتفاقات زیبـا
و دلنشین و خاطره‌انگیز
 
امضا : کاظمی

کاظمی

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,782
پسندها
6,239
امتیازها
27,173
مدال‌ها
14
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #224
dac2_3c69bd61d5060041158a6a4d13addf35.jpg
غلط است این تفکر

که بپنداریم زندگی میگذرد .

بپذیریم عزیز ، زندگی میماند .

منو و تو میگذریم .
 
امضا : کاظمی

کاظمی

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,782
پسندها
6,239
امتیازها
27,173
مدال‌ها
14
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #225
das_1c668d4689fd45aa926e47e8668fd0e9.jpg
به يک‏‌ جايی از زندگی که رسيدی،
می‌فهمی رنج را نبايد امتداد داد!
بايد مثل يک چاقو که چيزها را می‌بُرد
و از ميان‌شان می‌گذرد،
از بعضی آدم‌ها بگذری
و برای هميشه
قائله رنج‌آور را تمام کنی ...

#ویلیام_فاکنر
✨✨
 
امضا : کاظمی

کاظمی

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,782
پسندها
6,239
امتیازها
27,173
مدال‌ها
14
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #226
❣سلام امروز را بلند بخند ...
بلند بگو خدایا شکرت ...
بلند آواز سر بده مانند گنجشک‌ها ،
شاد باش ، دیگران را خوشحال کن !
دوستانت را قضاوت نکن ،
قبل از آن که کسی را نصیحت کنی
یک روز با او بگذران ...
با کفش‌های او راه برو ...
از زندگی‌اش باخبر باش ....
خدا را ستایش کنید نه تنها به خاطر
چیز هایی که به آن نیاز دارید
بلکه به خاطر داشتن
خیلی چیز هایی که
باید شکر آن را بجا بیاورید.
خدایا شکرت
#روزتون_بخیر_و_شادی
 
امضا : کاظمی

کاظمی

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,782
پسندها
6,239
امتیازها
27,173
مدال‌ها
14
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #227
#داستانک
در ژاپن مردمیلیونری برای درد چشمش درماني پیدا نمیکرد
بعداز ناامید شدن ازاطباء پیش راهبی رفت
راهب به او پیشنهاد کرد به غیر از رنگ سبز به رنگ دیگری نگاه نکند
وی پس ازبازگشت دستور خرید چندين بشکه رنگ سبز را داد و همه خانه را رنگ سبز زدند همه لباسهایشان را و وسایل خانه و حتی ماشینشان رابه رنگ سبز تغییر دادند
و چشمان او خوب شد.
تا اینکه روزی مرد میلیونر راهب را برای تشکر به منزلش دعوت کرد
زمانیکه راهب به محضر ميليونر میرسد جویای حال وی میشود
مرد میلیونر میگوید:
خوب شدم
ولی این گرانترین مداوایی بود که تا به حال داشته ام...
راهب با تعجب گفت اتفاقا این ارزانترین نسخه ای بوده که تجویز کرده ام
برای مداوا،تنها کافی بود عینکی با شیشه سبز تهیه ميكرديد !
برای درمان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : کاظمی

کاظمی

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,782
پسندها
6,239
امتیازها
27,173
مدال‌ها
14
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #228
☀️امروز آرزو دارم عشق باشد و یک دنیا سلامتے و امضاے خدا پاے آرزوهایتان
‍ آرزو می‌کنم برایت
لبخندهایِ ناگهانی و بی‌وقفه را
وقتی که دل، عاجز می‌شود
از تکرارِ روزها و شب‌هایِ پُر از بغض...
آرزو می‌کنم
غرق در شادی شود
آن‌که بخواهد اندوه را
مهمانِ ناخوانده‌ٔ دلت کُند
تا از یاد ببرد دشمنی‌ها و نفرت را...
آرزو می‌کنم برایت
در پس تمامِ نرسیدن‌ها، نداشتن‌ها
از یاد نبری رویاهایِ قشنگت را
که هر تمام شدنی
به معنایِ پایانِ زندگی نیست...
#سلام_صبح_بخیر
 
امضا : کاظمی

کاظمی

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,782
پسندها
6,239
امتیازها
27,173
مدال‌ها
14
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #229
‍ داستان کوتاه
"سنگــــریزه"
شخصی در یکی از مناطق کویری زندگی می‌کرد...
چاهی داشت پر از آب زلال زندگیش به راحتی می‌گذشت با وجود اینکه در همچین منطقه‌ای زندگی می‌کرد، بقیه‌ی اهالی صحرا به علت کمبود آب همیشه دچار مشکل بودند اما او خیالش راحت بود که یک چاه آب خشک نشدنی دارد...
یک روز به صورت اتفاقی سنگ کوچکی از دستش داخل آب افتاد صدای سقوط سنگ‌ریزه برایش دلنشین بود اما می‌ترسید که برای چاه آب مشکلی پیش بیاید.!
چند روزی گذشت و دلش برای آن صدا تنگ شد از روی کنجکاوی این‌بار خودش سنگ‌ریزه‌ای رو داخل چاه انداخت کم کم با صدای چاه انس گرفت و اطمینان داشت با این سنگ‌ریزه‌ها چاه به مشکلی بر نمی‌خورد.!
مدتی گذشت و کار هر روزه مرد بازی با چاه بود تا اینکه سنگ‌ریزه‌های کوچک روی هم تلمبار شدند و چاه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : کاظمی

کاظمی

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,782
پسندها
6,239
امتیازها
27,173
مدال‌ها
14
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #230
یا رب
نظری بر من سرگردان کن
لطفی بمن دلشــده حیران کن

با من مکن آنچه من سزای آنم
آنچه از کرم و لطف تو زیبد آن کن

آمیـــن یا رَبَّ


یونس در دل نهنگ،
یوسف در دل چاه،
ابراهیم در دل آتش
همه پنجره ی امیدشان
رو به یک خدا باز بود.
وقتی یاد خدا مهمان همیشگی دل هایمان باشد❤️
اسیر باشی یا آزاد
فرقی نمی کند!
ترسی نیست،
یاسی نیست...
کاش باور کنیم که دلسپرده خداوند باشیم ❤️
 
امضا : کاظمی

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

عقب
بالا