- تاریخ ثبتنام
- 19/11/17
- ارسالیها
- 1,391
- پسندها
- 16,262
- امتیازها
- 38,073
- مدالها
- 22
- سن
- 24
سطح
25
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #11
صدها سال پیش در یک شهر ایتالیایی کوچک، بازرگانی مبلغ زیادی به یک نزولخوار بدهکار بود. نزولخوار پیرمرد زشترویی بود که ازقضا خیال دختر بازرگان را در سرمیپروراند. سرانجام تصمیم گرفت پیشنهادی به بازرگان بدهد تا حسابشان به کل صاف شود.
پیشنهاد پیرمرد ازدواج با دختر او بود. نیازی به گفتن نیست که پیشنهادش با نگاه نفرتآمیز بازرگان مواجه شد. نزولخوار پیر پیشنهاد داد دو سنگریزه را داخل کیسه بیاندازد، یکی سفید و دیگری سیاه، دختر بیاید و یک سنگریزه را از داخل کیسه بیرون بیاورد. اگر سیاه از آب درآمد بدهی آنها با شرط ازدواج صاف میشود. اگر سفید از آب درآمد، بدهی آنها بدون شرط ازدواج صاف میشود.
آنها روی مسیری پوشیده از سنگریزه در باغ بازرگان ایستاده بودند. پیرمرد خم شد و دو سنگریزه...
پیشنهاد پیرمرد ازدواج با دختر او بود. نیازی به گفتن نیست که پیشنهادش با نگاه نفرتآمیز بازرگان مواجه شد. نزولخوار پیر پیشنهاد داد دو سنگریزه را داخل کیسه بیاندازد، یکی سفید و دیگری سیاه، دختر بیاید و یک سنگریزه را از داخل کیسه بیرون بیاورد. اگر سیاه از آب درآمد بدهی آنها با شرط ازدواج صاف میشود. اگر سفید از آب درآمد، بدهی آنها بدون شرط ازدواج صاف میشود.
آنها روی مسیری پوشیده از سنگریزه در باغ بازرگان ایستاده بودند. پیرمرد خم شد و دو سنگریزه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.