نقد همراه نقد همراه رمان جمهوری خونین | Hannaneh Mirbagheri / توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع N.Karevan❀
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 11
  • بازدیدها 381
  • کاربران تگ شده هیچ

N.Karevan❀

مدیر بازنشسته نقد + نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
29/7/20
ارسالی‌ها
601
پسندها
15,433
امتیازها
35,373
مدال‌ها
25
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
~بسم رب النور~

IMG_20210302_234904_390.jpg


با سلام خدمت نویسنده محترم!
«نقد همچون آیینه‌ی نگرش ماست، بنگرید آیینه‌ی وجودیت را»
رمان «جمهوری خونین» پس از خواندن تمامی پست‌ها، بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا کمی صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود و داخل تاپیک قرار گیرند.
پس از مطالعه نقدها، موظف هستید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در زمینه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : N.Karevan❀

PANIZ KARIMI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
7/11/20
ارسالی‌ها
474
پسندها
8,447
امتیازها
24,773
مدال‌ها
16
سطح
15
 
  • #2
به نام خدا
نقد همراه رمان جمهوری خونین

***


بعید می‌دونستم بیشتر از دو دقیقه‌ی دیگه دووم بیارم.
خودم رو به سفینه تکیه دادم و خواستم درش رو باز کنم که دو تا دست دراز از دو طرف احاطم کرد. انقدر ("آنقدر" برای نثر ادبی‌ست و برای نثر محاوره باید "اینقدر" بیاید) محکم منو (باید نوشته شود "من رو" تا با شکسته‌نویسی به نثر لطمه وارد نشود) گرفت که حس کردم، دوباره استخونام دارن خورد می‌شن. (در اینجا نویسنده می‌توانست...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

KiyaraSh

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
7/2/21
ارسالی‌ها
273
پسندها
6,909
امتیازها
21,013
مدال‌ها
11
سن
19
سطح
11
 
  • #3
《نقد همراه رمان جمهوری خونین》

#12
نفس عمیقی کشیدم و موهایی که تا روی سینم (شکسته‌نویسی به نثر رمان ضربه می‌زند. "سینه‌م" درست است.) می‌رسید و به تازگی بلوند و کراتینه کرده بودم رو پشت گوشم زدم. چشمام رو یه دور باز و بسته کردم و روی پاشنه ( بهتر است ذکر کنید که روی پاشنه‌ی پا یا کفشم چرخیدم) چرخیدم . فریده دیگه نمی خندید.(نمی‌خندید) آروم و ساکت سرش رو، روی زانوهاش گذاشته بود. شونش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : KiyaraSh

Violinist cat❁

سرپرست بازنشسته ادبیات + نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
20/8/20
ارسالی‌ها
1,597
پسندها
21,382
امتیازها
43,073
مدال‌ها
27
سن
17
سطح
28
 
  • #4
به نام خدا
نقد همراه رمان جمهوری خونین
نویسندگان: Hannaneh Mirbagheri Hannaneh Mirbagheri Heifa Heifa
منتقد: Violinist cat❁ Zahra.rezai

پست هجدهم

ای عوضی! دستام ناخودآگاه مشت شد! در حدی که گفتم ناخونم شکست. [این جمله از لحاظ نگارش کمی نادرسته. پیشنهاد می‌کنم این‌چنین بنویسیدش: در حدی که فکر کردم ناخنم شکست. این‌طوری منظور هم واضح‌تر بیان میشه.] آدرین دست آیدا رو گرفت و از جلوی چشمم آروم‌آروم دور شدن. باید یه کاری می‌کردم. باید یجوری [این شیوه‌ی نگارش،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Violinist cat❁

Violinist cat❁

سرپرست بازنشسته ادبیات + نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
20/8/20
ارسالی‌ها
1,597
پسندها
21,382
امتیازها
43,073
مدال‌ها
27
سن
17
سطح
28
 
  • #5
پست نوزدهم
سرم پایین بود و صدای گریه‌ی فریده که پشتم روی زمین افتاده بود، بدجور روی اعصابم بود! [در این جمله فعل "بود" سه بار تکرار شده. پیشنهاد می‌کنم برای جلوگیری از تکرار فعل این جمله را این‌گونه بنگارید: سرم پایین بود و آوای گریه‌ی فریده‌ی افتاده بر زمین، روی اعصابم خط می‌نداخت] سر بلند کردم و به چهره‌ی زرد رستمی نگاه کردم. [در این‌جا هم فعل "کردم" را دو بار تکرار کردید‌. پیشنهاد می‌کنم این جمله را این‌گونه بنگارید: سر بلند کردم و به چهره‌ی زرد رنگ رستمی نگاه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Violinist cat❁

Violinist cat❁

سرپرست بازنشسته ادبیات + نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
20/8/20
ارسالی‌ها
1,597
پسندها
21,382
امتیازها
43,073
مدال‌ها
27
سن
17
سطح
28
 
  • #6
پست بیستم
یهو «اَه» بلندی گفتم و از جلوش کنار رفتم. بسه دیگه، کوتاه نمیام! من نمی‌تونستم روی جونش ریسک کنم. جون اون، جون من، جون آیدا و همه‌‌‌ی آدمای این‌جا قابل ریسک نبود! دوباره نه! دوباره نباید قضیه ریحان تکرار می‌شد. عصبی نفس کشیدم و از کنارش زدم. [این جمله از لحاظ نگارش اندکی مشکل دارد. پیشنهاد می‌کنم بنگارید: عصبی نفس کشیدم و کنارش زدم.] با غیض و محکم گفتم:
- فریده از اول هم گفتم، من ریسک نمی‌کنم.
ازش گذاشتم و خواستم به سمت ماشین برم که از پشت سرم، صداش اومد: [این جمله...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Violinist cat❁

Violinist cat❁

سرپرست بازنشسته ادبیات + نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
20/8/20
ارسالی‌ها
1,597
پسندها
21,382
امتیازها
43,073
مدال‌ها
27
سن
17
سطح
28
 
  • #7
پست بیست و یکم
چهرش ترس یا استرسی نداشت ولی از تند پلک زدنش و رفتارای تندش ترس رو حس می‌کردم. [بهتر است منظورتان را از رفتارهای تند شرح دهید.] حتی سرش رو هم بلند نکرد. ولی به خاطر آیدا داشت تحمل می‌کرد؟
تند یه لباس، تاب شلوار مشکی سرهمی دکلته که از جنس مازراتی بود در آورد. خوب بود، لباس زاپاسی که محض احتیاط برداشته بود، چروک نمی‌شد. روی سینش سه تا دکمه تزیینی مشکی براق داشت که با رنگ ناخن های نسبتا بلند مستطیلی سیاه سفید ماتش همخونی قشنگی درست کرده بود. آستین‌های یقه قایقی لباسش توری بودن و سر مچ دستش هم کشی بود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Violinist cat❁

Hannaneh Mirbagheri

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/8/20
ارسالی‌ها
259
پسندها
1,165
امتیازها
6,713
مدال‌ها
8
سطح
9
 
  • #8
با سلام و خسته نباشید خدمت منتقدان گرامی♡
من رمان رو تا جایی که در توانم بود، ویرایش کردم و خوشحال میشم نگاهی بهش بندازین.
من نقد شما عزیزان رو چندین بار خوندم و متوجه شدم که اکثر مطالبی که قید کردین صحیح و جای تصحیح داشت اما باید چندتا نکته رو خدمتتون عرض کنم که:
هیفا و شخصیتی که در لوکشین اول در ماه وارد داستان شدند توانایی های بسیاری نسبت به یک آدم عادی دارند و اینکه گفتید تکان دادن قفسه، گرفتن گلوله، مبارزه در ماه و... باور پذیر نیست به علت این بود که اطلاعی از شخصیت و قدرت آنها نداشتید. در واقع من قصد داشتم کم کم قدرت‌هارا نشان دهم اما از آن جایی که باعث گیج شدن خواننده شد در پارتای های اول دو رگه بودن شخصیت‌هارا قید کردم.
نکته بعدی که نیاز به توضیح دارد این است که ایده اصلا و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Hannaneh Mirbagheri

KiyaraSh

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
7/2/21
ارسالی‌ها
273
پسندها
6,909
امتیازها
21,013
مدال‌ها
11
سن
19
سطح
11
 
  • #9
نکته‌ای دیگری که باید قید کنم، این جمله است. چرا که این جمله ضربلمثل است و همان کمبزه درست است.
درسته من ضرب المثل بازنویسی شده‌اش رو در سایتی دیدم و گویا اشتباه کردم.
عذر میخوام و موفق باشی جانم
 
امضا : KiyaraSh

PANIZ KARIMI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
7/11/20
ارسالی‌ها
474
پسندها
8,447
امتیازها
24,773
مدال‌ها
16
سطح
15
 
  • #10
با سلام و خسته نباشید خدمت منتقدان گرامی♡
من رمان رو تا جایی که در توانم بود، ویرایش کردم و خوشحال میشم نگاهی بهش بندازین.
من نقد شما عزیزان رو چندین بار خوندم و متوجه شدم که اکثر مطالبی که قید کردین صحیح و جای تصحیح داشت اما باید چندتا نکته رو خدمتتون عرض کنم که:
سلام خیلی ممنون
همچنین شما برای ویرایشاتی که بیان می‌کنید، انجام دادید
هیفا و شخصیتی که در لوکشین اول در ماه وارد داستان شدند توانایی های بسیاری نسبت به یک آدم عادی دارند و اینکه گفتید تکان دادن قفسه، گرفتن گلوله، مبارزه در ماه و... باور پذیر نیست به علت این بود که اطلاعی از شخصیت و قدرت آنها...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
عقب
بالا