گر مخیّر بکنندم به قیامت که چه خواهی / دوست ما را و ، همه نعمتِ فردوس ، شما را
اگر مرا در گزینش هر دو عالم مختار کنند و آزاد گذارند . می گویم ما دوست را برمی گزینیم و همۀ نعمت های بهشتی را به شما وامی گذاریم .
مخیر کردن = اختیار دادن ، مختار کردن
ما را = برای ما ، از آنِ ما فردوس = نام بهشت هشتم از هشت بهشت است ، هشت بهشت عبارتند از : خلد ، دارالسلام ، دارالقرار ، جنت عدن ، جنت الماوی ، جنت النعیم , علیین و فردوس
گر سرم می رود از عهد تو سر باز نپیچم / تا بگویند پس از من که به سر بُرد وفا را
اگر سرم برود، از پیمانی که با تو بسته ام باز نمی گردم تا پس از مردنم بگویند که سعدی پیمان خویش را چه نیک به پایان برد و استوار بر سر پیمان خویش باقی ماند .
سر رفتن = کنایه از مُردن سر باز پیچیدن = کنایه از نافرمانی و سرکشی کردن به سر بردن = کنایه از به اتمام رساندن و سازگاری نمودن
باور از مات نباشد ، تو در آیینه نگه کن / تا بدانی که چه بوده ست گرفتارِ بلا را
اگر گرفتاری ما را باور نمی داری ، در آینه به چهره خویش بنگر تا دریابی که زیبایی تو بر سرِ گرفتاران بلای عشق چه آورده است . خلاصه بدانی که چه قدر زیبایی و چه قدر بی تاب .