نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

تفسیر شعر شرح و تفسیر غزل شماره 7 دیوان سعدی شیرازی

  • نویسنده موضوع SAN.SNI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 12
  • بازدیدها 1,037
  • کاربران تگ شده هیچ

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #1
"به نام خداوند شعر و سخن
نخستین سخن در همه انجمن"

شاعر : ابو محمد مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی​

کتاب : دیوان اشعار​

قالب شعر : غزل​

آدرس شعر : شرح و تفسیر غزل شماره 7 دیوان سعدی شیرازی​

 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #2

مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا / گر تو شکیب داری ، طاقت نماند ما را​

باری ، به چشمِ احسان در حالِ ما نظر کن / کز خوانِ پادشاهان راحت بُوَد گدا را​

سلطان که خشم گیرد بر بندگان حضرت / حکمش رسد ، ولیکن حدّی بود جفا را​

من بی تو زندگانی ، خود را نمی پسندم / کآسایشی نباشد بی دوستان بقا را​

چون تشنه جان سپردم ، آنگه چه سود دارد / آب از دو چشم دادن بر خاکِ من گیا را​

حالِ نیازمندی در وصف می نیاید / آنگه که بازگردی گویم ماجرا را​

بازآ و جان شیرین از من ستان به خدمت / دیگر چه برگ باشد درویش بی نوا را ؟​

یارب تو آشنا را مهلت دِه و سلامت / چندان که...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #3

مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا / گر تو شکیب داری ، طاقت نماند ما را


ای یار عاشقی و شکیبایی ما از اندوه بیرون شد . اگر تو تاب شکیبایی داری ، ما توانِ تحملِ دوری از تو را نداریم

مشتاقی = آرزومندی و عاشقی
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #4

باری ، به چشم احسان در حال ما نظر کن / کز خوان پادشاهان راحت بُوَد گدا را


ای یار ، از آنجا که گدایان از خوان پادشاهان آسایش می یابند ، تو نیز که پادشاهِ کشورِ حُسنی ، یک بار به دیدۀ لطف بر ما که نیازمند لطف تو هستیم ، نظری بیفکن

باری = به هر حال ، خلاصه
احسان = خوبی و نیکی ، بخشش
نظر کردن = نگاه کردن
خوان = سفرۀ فراخ و گشاده
راحت = آسایش و آرامش
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #5

سلطان که خشم گیرد بر بندگان حضرت / حکمش رسد ، ولیکن حدّی بُوَد جفا را


اگر پادشاهی بر بندگان درگاهِ خویش خشم گیرد بر این کار تواناست . اما ظلم و ستم نیز اندازه ای دارد . یعنی ای معشوقی که پادشاه کشور حُسن و زیبایی هستی ، با اینکه می توانی بر ما خشم بگیری ولی بیش از این بر ما ستم روا مدار .

حضرت = درگاه و پیشگاه
حکم = فرمان و دستور
ولیکن = اما ، ولی
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #6

من بی تو زندگانی ، خود را نمی پسندم / کآسایشی نباشد بی دوستان بقا را


من نمی پسندم که بی تو زنده باشم زیرا در زندگی بدون دوستان ، آسایشی وجود ندارد .
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #7

چون تشنه جان سپردم ، آنگه چه سود دارد / آب از دو چشم دادن بر خاکِ من گیا را ؟


وقتی محروم از تو و تشنه ، جان دادم . چه سودی دارد که با دو چشم گریان ، گیاهِ سریرآورده از گورم را آبیاری کنی ؟
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #8

حال نیازمندی در وصف می نیاید / آنگه که باز گردی ، گویم ماجرا را


چگونگی و احوال نیاز ما به تو وصف ناپذیر است . هنگامی که تو باز آمدی ، این ماجرا را بیان خواهیم کرد

نیازمندی = شوق و اشتیاق ، خواهش و تمنا ، احتیاج و نیاز به معشوق
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #9

بازآ و جان شیرین از من ستان به خدمت / دیگر چه برگ باشد درویش بی نوا را ؟


بیا و جان شیرین مرا به مانند تحفه ای بپذیر زیرا درویش بینوایی چون من ، زادِ دیگری برای تقدیم کردن ندارد

خدمت = هدیه و تحفه و پیشکش
برگ = توشه و آذوقه ، مال و دارایی
درویش = فقیر و تهی دست
بی نوا = بی ساز و سامان
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #10

یارب ، تو آشنا را مهلت دِه و سلامت / چندان که باز بیند دیدارِ آشنا را


خدایا به عاشق آنقدر که بتواند دیدار معشوق را باز بیند . سلامت و فرصت عنایت فرما

یا رب = خدایا ، شبه جمله است که در مقام شگفتی نیز بکار می رود
آشنا = یار و دوست ، در اینجا به معنا بکار رفته است . در مصراع اول به معنی عاشق و در مصراع دوم به معنی معشوق
دیدار = چهره
 
امضا : SAN.SNI
عقب
بالا