دنباله دار یک روز عادی از کودکیت تعریف کن و یا عکسشو بفرست

[کاظمی]

یه روز عادی از کودکی اکثریت.
یادش بخیر

 

[•HOORYA•]

بالا رفتن از ساختمون های تازه
بالا شدن از کامیون ها
درخت های توت
قایم موشک

 

[melish]

کشیدن نقاشی
مجبور کردن مامانم برای اینکه برام کتاب بخره و بخونه

 

[•ᴍᴀʜᴀᴋ•]

فشار دادن انگشت کوچیکم تو پنکه روشن
یه چاه بسی کوچک تو خونمون بود قبلا مهمون که میومد من کفش هاشون رو مینداختم تو اون چاهه
سر بچه های فامیلم میزدم تو دیوار

 

[Elixvx]

خیلیم شیک و مجلسی

 

[Mahtab Rezayat]

جوگیر شدن توی آلوچه خوردن و دندون درد و دلدرد

 

[Dylan...Zayn]

کتک زدن پسر بچه ها
خمیر بازی تو مماغ

 

[Fateme Amade]

زنگ مردم رو زدن و فرار کردن

 

[Dylan...Zayn]

یبار به دختر همسایمون با قاشق بستنی که از رو زمین پیدا کرده بودم بهش خاک دادم خورد ، بهش قاصدکم دادم خورده
خدا منو ببخشه عذاب وجدان خفه ام نموده است