تفسیر شعر شرح و تفسیر غزل شماره 9 دیوان سعدی شیرازی

  • نویسنده موضوع SAN.SNI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 10
  • بازدیدها 753
  • کاربران تگ شده هیچ

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,952
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
"به نام خداوند شعر و سخن
نخستین سخن در همه انجمن"

شاعر : ابو محمد مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی​

کتاب : دیوان اشعار​

قالب شعر : غزل​

آدرس شعر : شرح و تفسیر غزل شماره 9 دیوان سعدی شیرازی​

 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,952
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #2

گر ماه من برافکند از رُخ نقاب را / بُرقع فرو هلد به جمال ، آفتاب را​

گویی دو چشمِ جادوی عابد فریبِ او / بر چشمِ من به سِحر ببستند خواب را​

اوّل نظر ز دست برفتم عنانِ عقل / وآن را که عقل رفت ، چه داند صواب را ؟​

گفتم مگر به وصل رهایی بُوََد ز عشق / بی حاصل است خوردن مستسقی آب را​

دعوی درست نیست گر از دستِ نازنین / چون شربت شکر نخوری زهر ناب را​

عشق ، آدمیّت است ، گر این ذوق در تو نیست / هم شرکتی به خوردن و خفتن ، دواب را​

آتش بیار و خِرمنِ آزادگان بسوز / تا پادشه خراج نخواهد خراب را​

قوم از ش*ر..اب م**س.ت و ز منظور بی نصیب / من م**س.ت از او ، چنانکه...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,952
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #3

گر ماه من برافکند از رُخ نقاب را / بُرقع فرو هلد به جمال ، آفتاب را


اگر محبوبِ من روی بند از مقابلِ چهره برگیرد و آشکارا نمایان گردد ، خورشید باید بر چهرۀ زیبای خویش روی بند بیاویزد

نقاب = روی بندِ زنان
بُرقع = روی بند و نقابِ زنان
جمال = زیبایی ، خوش صورتی
فرو هلیدن = فرو هشتن ، آویختن

*در این بیت ، چهره زیبا و درخشان معشوق به آفتاب و برتری چهرۀ او بر آن ، تشبیه شده است
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,952
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #4

گویی دو چشمِ جادوی عابد فریبِ او / بر چشمِ من به سِحر ببستند خواب را


گویی چشمانِ افسونگرِ عابدفریبِ معشوق با سِحر و جادو و دلفریبی ، خواب را بر چشم من حرام کرده اند

جادو = افسونگر و جادوگر (لغت نامه)
سِحر = جادو و افسون
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,952
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #5

اوّل نظر ز دست برفتم عنانِ عقل / وآن را که عقل رفت ، چه داند صواب را ؟


در اولین نگاه ، اختیار عقل از دستم رفت و کسی که عقل از کف دهد ، چگونه می تواند مصلحتِ خویش را باز شناسد ؟

اول نظر = در اولین نگاه
عِنان = در لغت به معنی افسار و دهنه و لگام است
صواب = راست و درست ، مصلحت
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,952
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #6

گفتم مگر به وصل رهایی بُوََد ز عشق / بی حاصل است خوردن مستسقی آب را


می پنداشتم که با رسیدن به معشوق ، قطعاََ از عشق رهایی می یابم . اما نمی دانستم که اگر مبتلا به بیماری استسقا ، آب بنوشد . تشنه تر می شود .یعنی وصالِ یار مرا تشنه تر و شیفته تر کرد

مگر = همانا ، به تحقیق ، قید تاکید است
مستسقی = مبتلا به بیماری استسقا ، که آن نام مرضی است که بیمار آبِ بسیار خواهد و هرچه آب می نوشد . عطشش برطرف نمی گردد و سرانجام به سبب کثرت شرب در می گذرد


*عشق = بزرگترین و محوری ترین سخن عارفان است و آن عبارت است از شوق و دوست داشتن شدید . عرفا ، رازِ آفرینش و سِرِ وجود را در کلمۀ عشق...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,952
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #7

دعوی درست نیست گر از دستِ نازنین / چون شربت شکر نخوری زهر ناب را


اگر از دستِ محبوبِ طنّاز و دوست داشتنی ، زهر خالص را همانند شربت شیرین ننوشی ، ادعایت در عشق درست نیست . یعنی جز مدّعی عشق نیستی

نازنین = با ناز و زیبا ، گرامی و دوست داشتنی
زهرِ ناب = سمِ خالص
شربت شکر = نوشیدنی شیرین
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,952
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #8

عشق ، آدمیّت است ، گر این ذوق در تو نیست / هم شرکتی به خوردن و خفتن ، دواب را


تنها عشق است که آدمیت آدم بدان منوط و وابسته است و اگر ذوق عشق در تو نباشد ، به چهار پایانی می مانی که فقط خوردن و خفتن را پیشه کرده است

آدمیت = انسانیت و مردمی
ذوق = نشاط و شادی
هم شرکت = شریک و همانند
دواب = به فارسی یعنی ستور که سواری می دهد و بار می کشد (لغت نامه)
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,952
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #9

آتش بیار و خِرمنِ آزادگان بسوز / تا پادشه خراج نخواهد خراب را


آتش بیاور و بر خرمن آزادگان بزن و آن را بسوزان تا پادشاه از دهِ ویرانۀ آزادگان ، مالیات طلب نکند . مار چنان شیفته ساز که دیگر انتظارِ هوشیاری از ما محال باشد

آزادگان = آزاد مردان ، جوانمردان
خراج = باج ، آنچه را که پادشاه و حاکم از رعایا گیرند ، مالیات
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,952
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #10

قوم از ش*ر..اب م**س.ت و ز منظور بی نصیب / من م**س.ت از او ، چنانکه نخواهم ش*ر..اب را


همگان آنچنان م**س.تِ شرابند که وسیله را هدف پنداشته و از منظور اصلی بی بهره مانده اند . اما من از مشاهدۀ جمالِ او چنان از خود بی خود گشته ام که دیگر به ش*ر..اب نیازی ندارم

قوم = خویشان و کسان
منظور = مقصود و هدف
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : SAN.SNI
عقب
بالا