تفسیر شعر شرح و تفسیر غزل شماره 10 دیوان سعدی شیرازی

  • نویسنده موضوع SAN.SNI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 10
  • بازدیدها 1,954
  • کاربران تگ شده هیچ

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,952
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
"به نام خداوند شعر و سخن
نخستین سخن در همه انجمن"

شاعر : ابو محمد مصلح بن عبدالله ملقب به سعدی شیرازی​

کتاب : دیوان اشعار​

قالب شعر : غزل​

آدرس شعر : شرح و تفسیر غزل شماره 10 دیوان سعدی شیرازی​

 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,952
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #2

با جوانی سرخوش است این پیر بی تدبیر را / جهل باشد با جوانان پنجه کردن پیر را​

من که با مویی به قوّت برنیابم ، ای عجب / با یکی افتاده ام کاو بگسَلد زنجیر را​

چون کمان در بازو آرد سروقدِ سیم تن / آرزویم می کند کآماج باشم تیر را​

می رود تا در کمند افتد به پایِ خویشتن / گر بر آن دست و کمان چشم اوفتد نخجیر را​

کس ندیده ست آدمی زاد از تو شیرین تر سخن / شکّر از پستان مادر خورده ای یا شیر را ؟​

روز بازار جوانی پنج روزی بیش نیست / نقد را باش ای پسر ، کآفت بُوَد تأخیر را​

ای که گفتی دیده از دیدار بت رویان بدوز / هر چه گویی چاره دانم کرد ، جز تقدیر را​

...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,952
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #3

با جوانی سرخوش است این پیر بی تدبیر را / جهل باشد با جوانان پنجه کردن پیر را


این پیر که عافیت نگری را فرو گذاشته ، با جوانی سرخوش و شادمان است . گرچه زورآوری پیران با جوانان نادانی است

بی تدبیر = آنکه پایان کار را نبیند
سرخوش = کسی که از نشئۀ ش*ر..اب خوشحال باشد . در سراج نوشته که مستی چند مرتبه دارد . اول سرخوش ، بعد از آن تردِماغ ، بعد از آن سیه م**س.ت و بعد از آن خراب( لغت نامه )
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,952
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #4

من که با مویی به قوّت برنیابم ، ای عجب / با یکی افتاده ام کاو بگسَلد زنجیر را


من که از لحاظِ نیرو از عهدۀ مویی برنمی آیم . شگفتا که با کسی درافتاده ام که زنجیر را پاره می کند

افتادن = گرفتار و اسیر شدن
گسلیدن = پاره کردن ، گسیختن
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,952
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #5

چون کمان در بازو آرد سروقدِ سیم تن / آرزویم می کند کآماج باشم تیر را


وقتی معشوق بلند قامتِ سپید اندام ، کمان به بازو افکند و قصد تیراندازی کند . آرزو می کنم که هدفِ تیرِ او باشم

کمان در بازو آوردن = آمادۀ تیراندازی شدن
آماج = نشانه و هدف
آرزویم می کند = من آرزو می کنم
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,952
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #6

می رود تا در کمند افتد به پایِ خویشتن / گر بر آن دست و کمان چشم اوفتد نخجیر را


اگر چشمِ شکار بر آن دستِ کمان گیر و کمان کش بیفتد. با پای خود می رود تا در کمند او . ( صید در پی صیاد دویدن )

نخجیر = شکار و صید
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,952
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #7

کس ندیده ست آدمی زاد از تو شیرین تر سخن / شکّر از پستان مادر خورده ای یا شیر را ؟


کسی آدمیزاده ای شیرین سخن تر از تو ندیده است.آیا تو به جای شیر از پستانِ مادر ، شکر خورده ای ؟
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,952
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #8

روز بازار جوانی پنج روزی بیش نیست / نقد را باش ای پسر ، کآفت بُوَد تأخیر را


روزگارِ رونقِ جوانی چند روزی بیشتر دوام نمی آورد . حال را دریاب که در دیر کردن آسیب و زیان وجود دارد

روز = روزگار و هنگام
نقد = حال و حاضر
تأخیر = دنبال افکندن ، دیر کردن
آفت = آنچه مایۀ فساد و تباهی گردد ، آسیب ، بلا ، زیان
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,952
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #9

ای که گفتی دیده از دیدار بت رویان بدوز / هر چه گویی چاره دانم کرد ، جز تقدیر را


ای کسی که از من می خواهی چشم از دیدارِ زیبارویان بربندم . برای هر چیز چاره و تدبیری می دانم اما برای تقدیر و سرنوشت چاره ای نمی شناسم . ( عشق تقدیر من بوده است )

دیدار = چهره و صورت
دانستن = توانستن
تقدیر = سرنوشت
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,952
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #10

زهد ، پیدا ، کفر ، پنهان بود چندین روزگار / پرده از سر برگرفتیم آن همه تزویر را


روزگاری با تزویر ، زهد را آشکارا و کفر را پنهان می کردیم . اما اینک از روی آن همه تزویر ، پرده برگرفتیم .
 
امضا : SAN.SNI
عقب
بالا