طنز شخصیت‌ها

  • نویسنده موضوع A.R دخترآتش
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 34
  • بازدیدها 1,558
  • کاربران تگ شده هیچ

ryhneae

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
1/5/18
ارسالی‌ها
1,950
پسندها
35,394
امتیازها
84,373
مدال‌ها
27
سن
16
سطح
33
 
  • #21
« حكومت نظامي »
حکومت نظامی بود ، سروانه به غضنفر ميگه كه تو اينجا كشيك بده ، از هفت شب به بعد هر كسي رو تو خيابون ديدي در جا بزنش . حرفش كه تموم ميشه ، تا مياد بره سوار ماشينش بشه ، ميبينه صداي گلوله اومد . برميگرده ميبينه غضنفر زده يك بدبختي رو كشته ! داد ميزنه : احمق ! الان كه تازه ساعت پنج بعد از ظهره ! غضنفر ميگه : قربان اين يه آدرسي پرسيد كه ، عمراً تا ساعت نه شب هم پيداش نميكرد !






****************************





« قطار »
غضنفر و دوستاش رفته بودن ايستگاه راه‌آهن . تا ميرسن ، يهو قطار حركت ميكنه . اينا هم ميدون دنبال قطار . حالا ندو كي بدو ! خلاصه بعد از هزار بدبختي ، يكيشون ميرسه به قطار و ميپره بالا و دستشو دراز ميكنه دومي رو هم سوار ميكنه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ryhneae

ryhneae

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
1/5/18
ارسالی‌ها
1,950
پسندها
35,394
امتیازها
84,373
مدال‌ها
27
سن
16
سطح
33
 
  • #22
« دو دو تا »
غضنفر از شاگردش ميپرسه : دو دو تا چند تا ميشه ؟ شاگرد ميگه : شونزده تا ! غضنفر شاكي ميشه ، ميگه : دو دو تا ميشه چهارتا ، ديگه اگه خيلي بشه ، ميشه هشت تا !
 
امضا : ryhneae

ryhneae

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
1/5/18
ارسالی‌ها
1,950
پسندها
35,394
امتیازها
84,373
مدال‌ها
27
سن
16
سطح
33
 
  • #23
« قرض سگ »


يك بابايي داشته از سر كار برميگشته خونه ، يهو ميبينه يك جمع عظيمي دارن تشييع جنازه ميكنند ، منتها يه جور عجيب غريبي . اول صف يك سري ملت دارن دو تا تابوت رو ميبرن ، بعد يك يارو مَرده با سگش راه ميره ، بعد ازون هم يك صف 500 متري ملت دارن دنبالشون ميرن . يارو كَف ميكنه ، ميره پيش جناب سگ دار ، ميگه : تسليت عرض ميكنم قربان ، خيلي شرمندم . ميشه بگيد جريان چيه ؟ يارو ميگه : والله تابوت جلوييه خانممه ، پشتيش هم مادر خانومم ، هردوشون رو ديشب اين سگم پاره پاره كرد ! مَرده ناراحت ميشه ، همينجور شروع ميكنه پشت سر يارو راه رفتن ، بعد از يك مدت برميگرده ميگه : ببخشيد من خيلي براتون متاسفم ، ميدونم الانم وقت پرسيدن اينجور سوالا نيست ، ولي ممكنه من يك شب سگ شما رو قرض...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ryhneae

ryhneae

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
1/5/18
ارسالی‌ها
1,950
پسندها
35,394
امتیازها
84,373
مدال‌ها
27
سن
16
سطح
33
 
  • #24
« ميله اتوبوس »
غضنفر سرش ميخوره به ميله وسط اتوبوس ، جا به جا ولو ميشه كف اتوبوس . بعد از چند لحظه ، چشماشو باز ميكنه ميبينه ملتي كه واستادن بالا سرش ميله رو گرفتند . ميگه : ولش كنين ببينم چي ميگه !






**************************





« سقوط »


غضنفر از طبقه صدم يه ساختمون مي‌پره پايين . به طبقه پنجاهم كه ميرسه ميگه : خب الحمدالله تا اينجاش كه بخير گذشت !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ryhneae

ryhneae

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
1/5/18
ارسالی‌ها
1,950
پسندها
35,394
امتیازها
84,373
مدال‌ها
27
سن
16
سطح
33
 
  • #25
« بچه دوقلو »
زنِ غضنفر دو قلو ميزاد ،‌ غضنفر ميره صورت حساب بيمارستان رو حساب كنه ،‌ به يارو ميگه : حاج آقا ارزون حساب كن هردوشو ببرم !






***************************





« هزيون »


زن غضنفر آپانديسش رو عمل كرده بود . بعد از عمل شوهرش مياد ملاقاتش . منتها زنه هنوز خوب بهوش نيومده بوده و داشته زير لب هزيون مي‌گفته : احمق ... بي‌شعور ... عوضي ! يك دكتري داشته از اتاق رد ميشده ، ميگه : خوب به سلامتي مثل اينكه خانمتون به هوش اومده و داره باهاتون حرف ميزنه !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ryhneae

ryhneae

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
1/5/18
ارسالی‌ها
1,950
پسندها
35,394
امتیازها
84,373
مدال‌ها
27
سن
16
سطح
33
 
  • #26
« معماي عجيب »


به غضنفر ميگن يك معما بگو . ميگه اون چيه كه زمستونا خونه رو گرم ميكنه تابستونا بالاي درختو ؟! يارو هرچي فكر ميكنه جوابشو پيدا نميكنه . ميگه : نميدونم ، حالا بگو چيه ؟ غضنفر ميگه : بخاري ! يارو كَف مي‌كنه ، ميگه : باباجان بخاري زمستونا خونه رو گرم ميكنه ولي تابستونا چه جوري بالاي درختو گرم مي‌كنه ؟ غضنفر ميگه : بخاري خودمه دوست دارم بذارمش بالاي درخت

 
امضا : ryhneae

ryhneae

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
1/5/18
ارسالی‌ها
1,950
پسندها
35,394
امتیازها
84,373
مدال‌ها
27
سن
16
سطح
33
 
  • #27
گضنفر جان سلام!


ما اینجا حالمام خوب است. امیدوارم تو هم آنجا حالت خوب باشد. این نامه را من میگویم و جعفر خان کفاش براید مینویسد. بهش گفتم که این گضنفر ماتا کلاس سوم بیشتر نرفته و نمیتواند تند تند بخواند،‌ آروم آروم بنویس که پسرم نامه را راحت بخواند و عقب نماند .


وقتی تو رفتی ما هم از آن خانه اسباب کشی کردیم. پدرت توی صفحه حوادث خوانده بود که بیشتر اتفاقا توی 10 کیلومتری خانه ما اتفاق میافته. ما هم 10 کیلومتر اینورتر اسباب کشی کردیم. اینجوری دیگر لازم نیست که پدرت هر روز بیخودی پول روزنامه بدهد. آدرس جدید هم نداریم. خواستی نامه بفرستی به همان آدرس قبلی بفرست.پدرت شماره پلاک خانه قبلی را آورده و اینجا نصب کرده که دوستان و فامیل اگه خواستن بیان اینجابه همون آدرس قبلی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ryhneae

AiLiN_R

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
9/6/18
ارسالی‌ها
2,707
پسندها
20,951
امتیازها
74,773
مدال‌ها
7
سطح
0
 
  • #28
به غضنفر می گن اگه دنیا رو بهت بدن چی کار می کنی می گه من فعلا می خوام درسمو ادامه بدم !! Smile
غضنفر هنوز با خودش درگیره که چرا خواهرش ۲ تا برادر داره خودش یکی !
به غضنفر میگن این خیابون کجا میره ؟
میگه من ۴۰ ساله تو این خیابون زندگی میکنم تا حالا ندیدم جایی بره !!
به غضنفر میگن : خانمت فوت کرده ، بسوزونیمش یا خاکش کنیم ؟؟؟
میگه : اصلا ریسک نکنین ؛ اول بسوزونیدش بعد خاکش کنین !
حیف نون با دوستش داشتن فیلم جنگی نگاه می کردن .
آخر فیلم حیف نون جوگیر میشه ، سینه خیز میره تلویزیونو خاموش کنه .

برمیگرده میببنه دوستش تیر خورده مرده ! :lol:
غضنفرمیره به یکی خبر مرگ مادرش رو بده بهش میگه:
یه شتری بود که در خونه همه میخوابید!؟

یارو میگه: خوب؟ میگه: این دفعه رو ننه تو خوابید
یه آقایی می ره هارد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : AiLiN_R

کاظمی

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
30/1/21
ارسالی‌ها
1,782
پسندها
6,229
امتیازها
27,173
مدال‌ها
14
سن
19
سطح
13
 
  • #29
حیف نون رفت ماشینشو بیمه کرد.

کارمند بيمه:
امیدوارم هیچ وقت از این بیمه استفاده نکنی.


حیف نون:
انشاالله تو هم از پولش خیر نبینی عوضی!!!!
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌


 
امضا : کاظمی
  • Haha
واکنش‌ها[ی پسندها] ZahraCore

Amin

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
6/1/22
ارسالی‌ها
11,917
پسندها
44,381
امتیازها
96,903
مدال‌ها
145
سطح
39
 
  • مدیرکل
  • #30
حیف نون میره سربازی تو صف بوده
سروان میگه: به چپ چپ به راست راست
سروانه می‌بینه حیف نون همینجوری وایستاده و هیچ کاری نمی‌کنه
میگه تو چرا هرچی فرمان میدم عمل نمی‌کنی؟
حیف نون میگه: جناب سروان شما اول تصمیم قطعی رو بگیر بعدش چشم من انجام میدم!
 

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا